ErrorException Message: Argument 2 passed to WP_Translation_Controller::load_file() must be of the type string, null given, called in /home/iiiair/public_html/wp-includes/l10n.php on line 838
https://98iiia.ir/wp-content/plugins/dmca-badge/libraries/sidecar/classes/دانلود رمان باجه موذی گری به صورت PDF از نسترن اکبریان - دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان
دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان

قالب و افزونه وردپرس

4.6/5 - (31 امتیاز)
دانلود رمان باجه موذی گری

دانلود رمان باجه موذی گری

باجه موذی گری(جلد اول)

نام رمان: باجه موذی گری
نویسنده: نسترن اکبریان
ژانر: عاشقانه، پلیسی، طنز
سال نگارش: ۱۳۹۷ – سال انتشار: ۱۴۰۰
تایپیست: فاطمه سادات کاظمی

دانلود رمان باجه موذی گری از نسترن اکبریان pdf ، اندروید، لینک مستقیم رایگان

خلاصه:
درست در آن هنگامی که ماجرا خوب پیش میرفت، پلیس برای اداره بهتر وارد صحنه شد؛ غافل از آنکه صحنه را اشتباهی رفته بود!
بی آنکه بداند سنگ در مرداب قلبی یخ زده انداخت و در اوج، بدل به افسانه ها همچون زیبایی خُفت!
در سکوت پیله های قلبی را شکافت و در زمان وصال، صحنه ای که دست‌ساز آن دو بود بر سرشان آوار شد!

در رو که باز کردیم با چندتا پلیس روبرو شدیم زیر لب به سورنا گفتم:
– مگه نگفتی حلش کردن؟!
اونم مثل من با زمزمه گفت:
– والا نمیدونم، قرار بود بکنن!
صدای سربازها پچ پچ ما را قطع کرد. دستی به لباس سبز رنگش کشید و کلاهش صاف کرد.
– باید با ما تشریف بیارید.
متعجب گفتم:
– برای چی؟!
دستشو اشاره به سمت من کشید و گفت:
– فقط شما؛ همراهم بیاید متوجه می‌شید.
سری تکون دادم و دنبالش راه گرفتم. داشتم راهرو رو رد می‌کرد که یه شخصی مقابلمون اومد. از پشت سرباز سرک کشیدم و با دیدن اون دختر، اخم هام توی هم رفت. دختره نیم نگاهی به من انداخت و گفت:
– یه لحظه اجازه بدید، می‌خوام باهاش صحبت کنم.
سرباز ها قدمی عقب اومدن و به من نگاهی انداختن. درحالی که سرباز به ساعتش نگاه می کرد گفت:
– فقط پنج دقیقه!
دختره سری تکون داد و سرباز ها ازمون دور شدن. به باند روی پیشونیش اشاره کردم و گفتم:
– جن و پری که نیستی احیانا؟ همین یه ربع پیش داشتی جون می دادی؛ چطور اینقدر سریع سرپا شدی؟!
دستش رو به باند روی پیشونیش کشید و یه قدم نزدیکم‌ شد، متعجب فاصله کمش، اومدم عقب بکشم که سرش رو کنار گوشم آورد:
– با من ازدواج می‌کنی؟!

پیشنهاد نودهشتیا

دانلود رمان استیصال pdf

دانلود رمان تب به صورت PDF

دانلود رمان پلیس های شیطون پسر های معروف
به معنی واقعی کلمه هنگ کردم. خودمو عقب کشیدم و به سرش اشاره کردم.
– متوجه نشدم؟ شوخیه یا عقلتو از دست دادی؟
بدون اینکه تعقیری توی حالت چهرش ایجاد بشه، یه دسته از موهای طلاییش رو بین انگشست هاش بازی گرفت و لب زد:
– در حدی که جز یه خاطره وحشتناک چیزی یادم نمیاد! حالا با من ازدواج می‌کنی؟! هرچند بذاری بیام یه مدت توی خونت هم کافیه برام.
بی اختیار خنده بلندی سر دادم و درحالی که دستم رو به دلم گرفته بودم بین خنده هام بریده بریده گفتم:
– شوخی خوبی بود. حالا چرا می‌خواستی با من صحبت کنی؟!
با نزدیک شدن مجددش به سمتم، به راهروی خلوت بیمارستان چشم دوختم. خواستم بگم فاصلش رو باهام حفظ کنه که خیلی ناگهانی به دیوار چسبوندم. تا اومدم به خودم بجنبم و موقعیت رو درک کنم یه دستش رو به دیوار قرار داد و با صدای محکمی گفت:
– مگه من شوخی دارم با تو جوجه خلافکار؟! یا همین الان درخواستم رو قبول می‌کنی یا…
دهنم بیشتر از این باز نمی‌شد، قبل از اینکه جملش رو کامل کنه با یه حرکت کنارش زدم و با انگشت به زخم پیشونیش کوبیدم.
– نه انگار واقعا عقلتو از دست دادی!
اومدم راهم رو بکشم برم که یه لحظه جمله ی شخص پای تلفن یادم افتاد « ممکنه با یه درخواست عجیب رو به رو بشی، بدون چون و چرا قبولش کن!» یعنی منظور، همین بوده؟! مردد به سمتش برگشتم که در فاصله نزدیک دیدمش. قبل از اینکه چیزی بگم گوشه پیرهنم را کشید و گفت:
– کجا؟ حرفم تموم نشده هنوز! اگه درخواستم رو قبول نکنی هرچی اطلاعات راجع به تو و داداش الکیت دارم می‌ذارم کف دست پلیس!
چشم هام رو ریز کردم و به چشم های رنگ روشنش زل زدم. یعنی درخواست عجیب اینه؟! صد در صد همینه مگه درخواست از این عجیب تر هم بود؟ گوشه لباسم رو از دستش آزاد کردم و یه نگاه به سر تا پاش انداختم.
– بد مالی هم نیستی. قبوله! همین امروز عقد کنیم اصلا.
بی توجه به نگاه متعجبش قه قه ای سر دادم که مشتی به شونم خورد.
– هی آقا پسر! من شوخی ندارم باهات دارم جدی صحبت می کنم. چیه؟ فکر کردی خودت فقط تو کارِ قاچاقی؟ یه گنده تر از تو و بالا دستی هات دنبال منه پس به قیمت حفظ هویت خودتم که شده باید از من محافظت کنی.
با تکیه به دستوری که گرفته بودم، اخمم رو به سختی تبدیل به لبخند کردم و لب زدم:
– منم جدیم دختر خانم! می خوای همینجا اعلام کنم ازدواجمونو؟

  • اشتراک گذاری
لینک های دانلود
  • برچسب ها:
https://98iiia.ir/?p=1636
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب
  • MOBINA.H
    22 آگوست 2021 | 20:52

    با این که اولین قلم بوده، عالیه. حتما بخونید.

  • Madi
    22 آگوست 2021 | 21:02

    مطمئناً که زیباست. دانلود کردم تا در اسرع وقت بخونم ^^

  • لطیفه
    22 آگوست 2021 | 21:17

    کوتاه، مفید و مختصر میگم:
    چیزی بالاتر ازعالی، اصن عالی‌تر ازعالی
    خسته نباشی نویسنده‌ی خوش‌قلم

  • فاطمه سادات کاظمی
    23 آگوست 2021 | 07:45

    تبریک میگم گلم خسنه نباشی ❤

  • یه طرفدار
    23 آگوست 2021 | 07:51

    خیلی قشنگه
    خیلی باحاله
    البته از نویسندش هم کمتر از اینا انتظار نمی رفت
    من عاشق قلم خانوم اکبریان هستم
    همه ی رمان هاشون بی نظیره
    پیشنهاد میکنم بخونید حتما این رو

  • Mah
    23 آگوست 2021 | 08:43

    تا اینجایی که خوندم خیلی خوشم اومده .داستان جذابیه که مخاطبو جذب میکنه و فراز و نشیب جالبی داره.خداقوت

  • Nafas
    24 آگوست 2021 | 21:21

    خواهش. میکنم جلد دوم شو بذارید

  • ViciseHib
    7 سپتامبر 2021 | 02:57

    محشره بخوبید

  • WtcissHib
    7 سپتامبر 2021 | 10:36

    رمانش عالیههه

  • Maryam
    8 سپتامبر 2021 | 20:24

    خیلی قشنگه

  • سیه نا
    8 سپتامبر 2021 | 21:49

    کسی میدونه جلد دومش کی میاد؟

  • CASJew
    9 اکتبر 2021 | 09:00

    چجوری بگم خوبه ناموسااا دانلود کنید بابا

  • Sicfpdenny
    11 اکتبر 2021 | 03:21

    عالی بود تشکر از نودهشتیا

  • Negar
    13 فوریه 2022 | 14:53

    سلام به نویسنده‌ی عزیز!
    همه چیز عالی! بدون نقص.
    خلاصه، مقدمه، نام رمان، موضوع، همه چیز عالی. موفق باشید.

  • Kai
    13 فوریه 2022 | 17:27

    نسترن عزیزم، رمان بسیار خوندنی و خوبی بود و من‌ واقعا ازش‌لذت بردم‌. دوستان دانلود کنید واقعا ارزش خوندن داره. با آرزوی موفقیت روزافزون‌ برای شما مدیر عزیزم.

  • si
    16 فوریه 2022 | 08:41

    نسترن جون، من از خلاصه خیلی خوشم اومد و همچنین خوندن بخشی از رمانت، اسم‌خوبی هم انتخاب کردی، ولی امیدوارم جلد دوم رو خیلی طولش ندی و خواننده ها رو‌منتظر نذاری.

  • رها
    21 فوریه 2022 | 04:50

    سلام نسترن‌جان.
    از اول بخوام بگم ژانرت فوق‌العادست. مقدمه رمان کافیه تا منه خواننده‌رو جذب کنه، و اون خلاصه عالیش کرده، مثل بعضی‌ رمان‌ها تکراری و کلیشه‌ای شروع نشده و این خودش یه نکته مثبته، عالی بود، قلمت‌مانا

  • shahrzad.rh
    21 فوریه 2022 | 18:01

    نسترن جانم رمان خیلی جذاب و قشنگی داری واقعا کیف کردم و عاشقش شدم، داستانی پر فراز و نشیب و جذاب که واقعا ارزش خوندن داره، همیشه نوشته‌های عالی قلم می‌زنی ایشالله اثرهای جذاب دیگه ای ازت بببینیم.

  • مرضیه
    26 فوریه 2022 | 14:22

    خیلی خیلی قشنگه.. پیشنهاد میکنم بخونیدش

  • Paradise
    1 مارس 2022 | 11:01

    مثل همیشه عالی
    خوش بدرخشی عزیزم…

  • کروئلا
    6 مارس 2022 | 13:28

    نسترن جان واقعا رمانت عالی بود باجه موذی گری اسم خیلی زیبایی بود واقعا که قلم عالی داری همیشهه رمان های عالی مینویسی من از خوندنشون لذت میبرم خسته نباشی قلمت مانا

  • نینا
    10 مارس 2022 | 16:33

    رمان عالی و ناب.
    قلمت‌تون دلنشین و زیباست.

  • سعید
    14 مارس 2022 | 06:38

    سلام سلام.
    چرااااااااا، واقعا چرااااااااااا باید بمونم تو خماریه ادامش. من جلد دومشو میخوااااام.
    قلمی فوق‌العاده قوی، اصلا همه چیش عالیه، پایین و بالا شدن افراد رمان، زندگیشون، همه چیشون عالیه
    موفق باشی عزیزم

  • sara
    14 اکتبر 2022 | 11:27

    مسخره ترین،تخلیلترین رمانی که در عمرم خوندم و متعجب از این امتیاز بالا!!!

  • دانلود رمان بارش آفتاب از نسترن اکبریان بصورت PDF رایگان – دانلود رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان –
    30 دسامبر 2022 | 06:28

    […] دانلود رمان باجه موذی گری به صورت PDF از نسترن اکبریان […]

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

<> DMCA.com Protection Status
درباره سایت
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
آخرین نظرات
  • زهرااین رمان یکی از بهترین رمان هایی بود خوندم هیچ جا شبیهش پیدا نمیشه...
  • راحلهسلام.فصل دوم کی اماده میشه؟داستان قشنگیه...
  • یارایکی به من بگه لینک دانلود کدوم گوریه؟...
  • آلمارمان جذابیه منتظرش بودم...
  • الیبهترین رمانی بود که خوندم لطفا سریعتر فصل دومشو بزارید...
  • رهاخیلی عالی...
  • مریماسم جلد دومش چیه؟...
  • lvdlعالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ترین رمانی بود که خ...
  • دلیبعد از اینهمه وقت رمان خوندن تازه فهمیدم قلم خوووب یعنی چی فک کنم سخت ترین کار پ...
  • ALBAهنوز نخوندم ولی به نظرم خوبه :)...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.