دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان

قالب و افزونه وردپرس

2.8/5 - (18 امتیاز)

عنوان رمان ارباب زاده

ملیت ایرانی

ژانر عاشقانه، هیجانی

زبان فارسی

تعداد صفحه ۶۷۸ صفحه

خلاصه رمان:

ارباب زاده جوون و خوش قیافه داستان ما با رعیت خوشگل عمارتش به زور وارد رابطه میشه و اگه مردم روستا اینو بفهمن رعیت بیچاره رو سنگسار میکنن ولی ارباب زاده…

پیشنهاد نودهشتیا:

دانلود رمان گرگم به هوا با فرمت PDF

دانلود رمان بد خوب بصورت pdf

بخشی از رمان ارباب زاده:

بعد چند دقیقه خانم بالاخره تشریف آوردن، نمی دونم جای ارباب زاده و رعیت تغییر کرده انگار، یه بلایی سره این دختر بیارم تو تاریخ ثبتش کنن. نازگل : چیزی شده. مامان: اره ارباب زاده میخواد یه چیزی بهت بگه. زل زد بهم تو همون چند دقیقه کافی بود بتونم نقشه مرگشو بکشم نیشم داشت باز میشد ولی خودمو به زور تحمل کردم و گفتم: نازگل. نازگل: جانم ارباب زاده. مامانم گفت از دستم خیلی ناراحت شدی و رفتی بهش گفتی اره؟ نازگل: نارحت شدم اما من به خانم بزرگ چیزی نگفتم. _مهم نیست مهم اینه از دستم ناراحتی‌درسته. نازگل: درسته. _من معذرت میخوام. نازگل: این چه حرفیه ارباب زاده.

_مامان من خودم فهمیدم اشتباه کردم. _مامان چقدر عالی. _مامان حالا که فهمیدم میزاری بجای بانو نازگل خدمتکاره مخصوصم بشه. مامان مشکوک نگاهم کرد و گفت: چرا؟ _چون میخوام جبران کنم براش. مامان: آفرین پسرم نازگل تو از این به بعد خدمتکار مخصوص ارباب زاده ای. با ترس نگاهم کرد، همینو می خواستم دقیقا همین. _بلدی کارتو؟ نازگل: نه. پاشدم: بیا بریم اتاقم تا یادت بدم. مامان با لبخند نگاهم کرد. نازگل: چ…… چشم. باهاش رفتم تو اتاقم اومد تو درو بستم کوبیدمش تو در و وایسادم جلوش. به تته پته افتاد. نازگل : …ار… ارباب زا… زاده م…من. _تو چی؟ نازگل: کارایی

که باید… باید…. انجا… جام… بدم و… بگین. _کارت! نازگل: بله. پشت دستمو به حالت نوازش کشیدم روی صورتش خجالت کشید و گونه هاش سرخ شد. _عع تو که بدکاره ای باید عادت داشته باشی چرا خجالت کشیدی؟ اشکاش ریخت روی دستم. نازگل: ارباب زاده، ارباب ارسلان به زور می خواستن که… انگشتمو گذاشتم روی لبش زمزمه کردم: هیس نشنوم. ساکت شد، مچ دستشو محکم گرفتم. _حالا میری به مامانم چرت میگی میندازیش جون من. نازگل:من هیچی به خانم بزرگ نگفتم ایشون خودشون دیدن داشتم با شما حرف میزدم.دستمو شل کردم و جوری کوبیدم تو صورتش که دست خودم درد گرفت…

این مطلب از دست ندهید!
دانلود رمان شهر بی یار PDF از سحر مرادی
  • اشتراک گذاری
لینک های دانلود
  • برچسب ها:
https://98iiia.ir/?p=3482
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

<> DMCA.com Protection Status
درباره سایت
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
آخرین نظرات
  • adminاحتمالا مشکل از اینترنتتون هست با شماره 09904677308 داخل تلگرام ارتباط بگیرید بر...
  • تیناسلام هزینه رو پرداخت کردم ولی میگه دسترسی به این سایت امکان پذیر نیست...
  • adminیکم صیور باش عزیزدلم وی پی ان وصل نمیشد شما علاوه بر تلگرام ایتا و واتساپ بنده ت...
  • زهراسلام من دیروز به خانم اکبریان پیام دادم که رمان رو می خوام بخرم بعد پیام دادند ک...
  • adminسلام با شماره 09904677308 داخل تلگرام ارتباط بگیرید...
  • صحراسلام من رمان رو خریدم ولی فایلی دریافت نکردم سایت خراب یا باز نمیشه؟؟!یعنی چیی؟؟...
  • دانلود رمان سرخی لب های یار,رمان سرخی لب های یار,سرخی لب های یار رمان,سرخی لب های یار[…] دانلود رمان رئیس همه مجنون تو به صورت pdf از محیا داوودی […]...
  • ناشناسشوگر ددی بود بدم اومد بشنید اوج خوشبختی ، یا دلمو برگردون رو بخونید...
  • مهشیدخیلی رمانه عالیه مخصوصا وقتی تو رمان طالعه دریا ادامش بود دیکه اینجور رمانا کمه...
  • Mariبسیار بسیار قلم قوی دارید...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.