دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان

قالب و افزونه وردپرس

4.8/5 - (5 امتیاز)
دانلود رمان زمستان داغ از اسما کرمی نودهشتیا

دانلود رمان زمستان داغ از اسما کرمی نودهشتیا

نام رمان: زمستان داغ

نویسنده: اسما کرمی

ژانر: عاشقانه

خلاصه رمان زمستان داغ:

رمان زمستان داغ نوشته‌ی اسماء کرمی پور، درباره‌ی دختری به نام ساراست که از کودکی درگیر عشق پسر عمه‌اش، پرهام می‌شود و از رفتارهایش احساس می‌کند که پرهام هم به او علاقه دارد؛ اما در کمال ناباوری او با لعیا ازدواج می‌کند و سارا که از این ماجرا شوکه است، احساس می‌کند که دیگر هیچ وقت نمی‌تواند ازدواج کند و این عقیده او را در مسیر دیگری از زندگی قرار می‌دهد.

بخشی از دانلود رمان زمستان داغ:

تا قبل از اون روز که خبردار شدم پرهام از دختر همسایه‌شون خواستگاری کرده، هر شب با فکر روزهایی که با پرهام ازدواج کرده‌ام خوابم می‌برد. نمی‌تونستم باور کنم تمام محبت‌های پرهام به من فقط به خاطر نسبت خانوادگی بوده ومن اونارو به اشتباه، به حساب علاقه گذاشته بودم.

چه لحظه‌هایی که همه با هم به گردش می‌رفتیم ومن جز چشمای مشکی پرهام چیزی یادم نمی‌موند. پرهام هم بارها مچم رو وقتی بهش زل زده بودم گرفته بود و جوابم رو با لبخند می‌داد؛ من هم از خجالت قرمز می‌شدم و رومو بر میگردوندم. اما چند لحظهٔ بعد دوباره روز از نو روزی از نو!

یادمه واسه عروسی خواهرم وقتی از آرایشگاه برگشتم پرهام منو دید. چند لحظه به صورتم خیره شد و بعد با خنده گفت: عروس بشی چی میشی؟! اینو گفت و رفت. اما من همونطور خشکم زده بود و رفتنشو نگاه می‌کردم. نفسم به شماره افتاده بود و حال غریبی پیدا کرده بودم. همون یه جمله کافی بود که تا یک ماه با هر اتفاق وحشتناکی هم خم به ابروم نیارم و سرمست باشم! هر بار که می‌خواستم کمی آروم بگیرم و بی خیالش بشم دوباره می‌دیدمش و حتی با یه سلام ساده هم دیوونه می‌شدم. صدای هلهلهٔ جمعیت بلندتر شد و منو به خودم آورد.

تازه متوجه شدم صورتم غرق اشکه. سریع به سمت حموم دویدم و درو پشت سرم بستم. نمی‌دونستم چه طوری باید جلوی اشک هامو بگیرم که آبرومو نبرن. چشمام هر لحظه قرمزتر می‌شد و صورتم هم داشت ورم می‌کرد. همون لحظه صدای مامانمو شنیدم که داشت سراغمو می‌گرفت. شیر آبو باز کردم و چند مشت آب به صورتم پاشیدم که ورم صورتم بخوابه. به آینه نگاه کردم که نتیجشو ببینم اما خودم از صورتم وحشت کردم … تمام مواد آرایشی که به صورتم زده بودم به هم ریخته بود و صورتم شبیه نقاشی‌های سرخ پوستی شده بود

این مطلب از دست ندهید!
دانلود رمان ارباب زاده با فرمت PDF
  • اشتراک گذاری
لینک های دانلود
  • برچسب ها:
https://98iiia.ir/?p=3548
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

<> DMCA.com Protection Status
درباره سایت
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
آخرین نظرات
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.