دانلود رمان هجده سالگی از mahsa.a به صورت pdf،اندروید لینک مستقیم رایگان
خلاصه:
در اوج حس کردن زیباترین احساس دنیا، شده ناگهان سیلی دردناکی بر جانت بنشیند؟
ترک شدن و روی دست دنیا ماندن، از آن سیلیهاست. آن هم بی هیچ دلیل و منطقی.
یک شب، در حضور آرامش آرام میگیری و صبح فردا در دستان آشوب سرنوشت چشم میگشایی. در دوران گم میشوی؛
اما زمان تو را با هجده سالگیات آشنا میکند. این قصه، داستان هجده سالهایست که بهدنبال گمشدهاش میگردد. گم شدن
دیگری اما، بهانهای میشود برای پیدا کردن خودش! آدمها! مگر چقدر زندهایم؟
بگذارید گم شدهام را پیدا کنم تا دیر نشده.
»و شاید به قول لیلی داستانم، این قصه را هم باید باکمی عسل خواند!
با لبخندی میگویم:
– آره خیلی قشنگن؛ بچه ها حتماً خوشحال میشن.
– طفلی محمدعلی هم خستهاش کردم. خودشم کلی کار داشت.
باکنجکاوی میپرسم:
– چیکار؟
– دنبال کار میگرده. دیگه کمکم باید مستقل بشه. همه به فکرنا الناز خانوم، فقط…
– فقط من موندم.
– تو هم که موندی داری لجبازی میکنی. تو که میدونی مثل دخترم میمونی. من صالحت رو میخوام، خوشبختیت رو
میخوام.
چیزی برای گفتن ندارم. سرم را پایین میاندازم تا مبادا خواهش را از چشمانش بخوانم و شرمندهتر شوم.
– میدونی که فقط شیشماه دیگه وقت داری؟
– میدونم.
سری تکان میدهد و با نفس عمیقی، بحث را پایان میدهد.
مرا ببخش محبوبه؛ اما تو نمیدانی که من هنوز هم منتظرش هستم. نمیدانی که هنوز هم امید دارم، روزی هیکل
چهارشانهاش را در چهارچوب این در ببینم، نمیدانی حسرت دوباره دیدنش شبانه روز، چنگ به قلب بیقرارم میاندازد.
هیچکس نمیداند، که او اهل بیخبر رفتن و تنها گذاشتن نبود. او حتماً جایی منتظرم است.
با یادآوری فرصت ششماههام، باز هم استرس به جانم میافتد؛ اما کاری از دستم ساخته نیست.
شاید برای همه هجدهسالگی یادآور یک جشن تولد بزرگ باشد؛ اما برای من هجدهسالگی خود خود مرگ است.
شب که میشود، مثل همیشه محبوبه مرا به خوابگاه میرساند. از دستم دلخور شده و مثل همیشه در طول مسیر، از بگو
بخندهایمان خبری نیست.
وارد خوابگاه میشوم و نگاهی به ساعت میاندازم، »۳۰:۸ »را نشان میدهد.
مهسا جان واقعا خیلی خوشم اومد از خلاصه رمان و اسم رمانت.
واقعا هم ۱۸سالگی یکی از مهم ترین اتفاقات زندگی ادم هست و تو چ خوب داخل خلاصه به نمایش گذاشتی حسرت ها و ناامیدی های این دورانو
خیلی خوب بود امیدوارم موفق باشی
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
به نظرم رمان جالبی بود ولی کمی کاستی داشت. احساس میکنم یه خرده بی رحمانه قصه ی الناز قصمون نوشته شده بود
اخرش چرا اینجوری تموم شد؟ینی نرسید بهش؟😕
مهسا جان واقعا خیلی خوشم اومد از خلاصه رمان و اسم رمانت.
واقعا هم ۱۸سالگی یکی از مهم ترین اتفاقات زندگی ادم هست و تو چ خوب داخل خلاصه به نمایش گذاشتی حسرت ها و ناامیدی های این دورانو
خیلی خوب بود امیدوارم موفق باشی
عاشق این رمان شدم…واقعا رمان خوبی بود
اوممم خوب بود، جای پیشرفت هم وجودداره. اما من درهرصورت عاشقش شدم، یکم بیرحمانه نوشته شده بودا اما بازم عالی بود، موفق باشی
از خلاصه رمان خیلی خوشم اومد..خیلی زیبا نوشته شده بود و خود رمان هم شرح حال خیلی ها بود.
موفق باشی مهسا عزیز
خیلی رمان زیبایی بود اخرش خیلی غمناک بود ولی واقعا قشنگ بود موفق باشی
واقعا آفرین به این قلم و انتخاب موضوع 👌🏻😍