دختری خسته از ردپای بی رحم روزگار و سختی مشکلات، با لبخندی زیبا بر روی لبان غنچه شده اش به روی ایام و اطرافیان دل از همه میبرد…
کما اینکه در همین گوشه کنار حوالی خط لبخندش مردی با قلب سنگی، گیر قلاب نگاه مخمورش شد و دل از کف داد.
بخشی از دانلود رمان از کفر من تا دین تو نودهشتیا
جلو رفتم: سلام بابا.
با دهن پر جواب داد: سلام برنا خانم تنبل.
اعتراض کردم: بابا شما که بیدار بودید، من رو هم بیدار میکردید دیگه، حالا چه جوابی به مامان بدم؟
با بیخیالی گفت: این دیگه مشکل خودته.
با قهر از آشپزخانه بیرون رفتم، در حیاط سوار جنسیس خوشگلم شدم و برو که رفتیم، یعنی هر چقدر که
مامان به تناسب اندام اهمیت میدهد، بابای من بیخیال است.
مامان اصرار دارد؛ که من هر روز باید به باشگاهاش بروم، که یه وقت خدای نکرده، زبانم لال اندام من مانند بابا
نشود، به یاد دارم؛ از کودکی من را با خودش به باشگاه میبرد.
ماشین را مقابل در باشگاه پارک کردم و پیاده شدم چشمام به تابلو)باشگاه بُرنا( افتاد؛ لبخند زدم برنا به معنای
خوش اندام است، برای همین است که مامان اسم من و باشگاهاش را برنا انتخاب کرده.
با ربع ساعت تاخیرداخل شدم؛ وای خدای من سریع لباس عوض کردم و وارد سالن شدم بی توجه به نگاههای
چپ، چپ مامان سلام بلند بالایی سر دادم و روی گونهاش بوسه نشاندم، خودم را وسط جا دادم و شروع به
ورزش کردم.
دو ساعت بعد همراه مامان با ماشین خودم به خانه بازگشتیم.
به محض ورود، داخل حمام اتاق خود شدم و دوش کوتاهی گرفتم بلوز شلوار خانگی سرمهای رنگ به تن کردم
که خیلی با پوست روشن من همخوانی دارد.
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.