نام نويسنده: فاطمه رنجبر ژانر:عاشقانه_ اجتماعي خلاصه: اين قصه عاشقانه است . قصه دختري که ناخواسته مورد توجه پسري قرار مي گيرد؛ولي دخترک هيچ حسي به پسر ندارد. دختر قصه ما دختري نترس و محکمي است که هيچ چيز او را از پا نمي اندازد حتي تماس هاي مشکوکي که به او مي شود ،تعقيب و گريزي که برايش رخ مي دهد، از هيچ کدام هراس ندارد ولي در اين بين اتفاقي پيش مي آيد که…
مقدمه : تمام شهر او را ديوانه مي خواندند ولي او ديوانه نبود، عاشق بود، آنقدر عاشق که مجنون و فرهاد در برابرش هيچ بودند .او عاشق واقعي بود با همه سختي ها با همه اتفاق هاي ناخوشايند ماند و عشق اش را ثابت کرد.
ديگر از اين تماس هاي مشکوک خسته شده بودم؛ دلم مي خواست با کسي درميان بگذارم .
ولي چه کسي ؟ پدري که صبح تا شبش را با دوستانش مي گذارند و شب خسته و مست به خانه بر مي گردد.
دانلود رمان
ديگر چه کسي را داشتم ؟ مادر بزرگ پيرم؟ او که گوش هايش نمي شنيد و با ايما و اشاره بايد با او حرف مي زدم ؟
يا به دوستم که عشق اين را داشت که مخ ديگران را کار بگيرد. تنها سرگرمي اش همين بود،رابطه با پسرها.چند وقتي بود که مي خواستم رابطه ام را با او قطع کنم .
ولي تنها رفيقم پرستو بود.اگر او را هم از دست مي دادم ديگر کسي نبود که پاي درد و دلم بنشيند .
بي حوصله بلند شدم سمت کمد لباس هايم رفتم ، کمدي در آن پارچه اي زخيم وجود داشت که هر قسمتش را مي ديدي پاره و رنگ و رو رفته بود .
مانتو ي مشکي ام را با شلوار جين و شال مشکي پوشيدم ،موبايل ساده ام را از روي ميز برداشتم و از اتاق بيرون آمدم .
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
فاطمه عزیزم رمانت عالیه، دوستان عزیز بخونید مطمئن باشید پشیمون نمیشید