برشی از متن دلنوشته:
گاهی دلم میخواهد خیلی آرام بمیرم! فقط به اندازه نیاز، در گوشه ترین گوشه ممکن آرام بگیرم. فقط به اندازهای که خدایم را ببینم و کمی با او حرف بزنم. تمام حرف هایم را در یک سطر خلاصه خواهم کرد و خواهم گفت:« خدایا دلگیرم!»
از تمام بی مهریها دلگیرم! از نبودنها دلگیرم! سخت است فهمیدن و نگفتنها، سخت است خواستن و نرسیدنها!
به راستی دلم یک آغوش پاک از جنس خدا میخواهد. شاید بشود و آرام بگیرم. اصلا مگر میشود دست نوازش خدا برسرت باشد و آشوب شوی؟! خدایا میشنوی؟ دیگر بنده هایت کافی نیستند. به آرامشی از نوع خودت محتاجم، کمکم کن!
کمکم کن مبادا راهم به بیراهه کج بشود، کمکم کن چشمهایم را به خاطر آرامشی دروغین نبندم و دل به بنده های گرگ صفتت ندهم. خدایا یاری کن مرا مبادا محبت و عشق را برای آرام زیستن از کسی جز خودت گدایی کنم! خدایا! به بودنت محتاجم، دستم را بگیر!
«احساس ناب»
به چشم هايم نگاه كن! بگذار صورتت را ببينم. باز چه شده است كه اينگونه چشم هايت را مجازات كردهای؟ نكند باز هم گفتهی او با ديگران فرق میكند وبازیات داده است؟پس چه شد؟ مگر تو همانی نيستی كه گفتهاش را نقل مجالس كرده بود كه من، از تبار حوا، ديگر گول ظاهر آدمها را نمیخورم؟ اكنون چه شده كه باز شكستت را تماشا میكنم؟! هنوز هم میگويم:« من از تبار حوا، گول ظاهر آدمها را نمیخورم!»
آری باختهام، اما مگر دست من است؟ فقط گاهی كه افسار دست دل است هوس میكنم دخترانه هايم را به رخ بكشم. دلم میخواهد تكيه گاهی باشد تا با تكيه بر او، ظرافت دخترانه هایم پديدار شود.
مگر دل از سنگ است كه نخواهد كسی به او محبت كند؟ كه نخواهد با عاشقانه های او، ديوانگی كند؟ فقط گاهی كه خود دار میشوم، دل ديوانه با نگاهی گيرا، هر چه يادش دادهام میبازد! اينچنين است كه گه گداری در پس اين حرفها، چشمان من مجازات میشوند.
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.