دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان

قالب و افزونه وردپرس

5/5 - (1 امتیاز)

دانلود رمان بی هیچ دردان برای کامپیوتر و اندروید

دانلود رمان بی هیچ دردان برای کامپیوتر و اندروید

دانلود رمان بی هیچ دردان برای کامپیوتر و اندروید

داستان کوتاه

خلاصه: طلوع کارمند یکی از معروف ترین هتل های تهران، با عوض شدن مدیر هتل اتفاق های عجیبی براش میفته…

پیشنهاد ما

رمان خانه ی برزخی | Maryam. H کاربر انجمن نودهشتیا

رمان آلوینا و اسرار مالدیا | ساجده کمالی کاربر انجمن نودهشتیا

برشی از متن رمان

آنقدر هیجان داشت که تصمیم گرفت تا طبقه سوم را به جای آسانسور از پله ها بالا برود تا کمی از التهابش کم شود.

همین که پایش را در طبقه مورد نظرش گذاشت، اسم “حکیمه جون” روی صفحه موبایلش نمایان شد.

تماس را جواب داد و سریع گفت:
-اومدم، اومدم، شما کدوم اتاقید؟
-سیصد و چهار، بجنب.

طلوع سمت راست چرخید و مستقیم به سمت اتاق رفت.
دو سال حضورش در هتل، باعث شده بود، آنجا را مثل کف دستش بشناسد.

در اتاق باز مانده و حکیمه خانم تقریبا نیمی از کارها را انجام داده بود.
-کجا غیبت زد آخه طلوع جان؟

در حالیکه بشقاب و لیوان های کثیف را جمع میکرد، گفت:
-ببخشید، یه حرفی با آقای صدر داشتم، یکم طول کشید.

دست از کار کشید و با تعجب نگاهش کرد.
-وا، تو چیکار رئیس داشتی؟
شانه ای بالا انداخت و رک‌ گفت :
-ببخشیدا، جسارت نباشه ولی شخصیه!

حکیمه خانم چپ چپ نگاهش کرد و با طرز بامزه ای حرص خورد.
-آینه رو پاک کن، اینجارم جارو بکش.

طلوع آهی کشید و از بین وسایل نظافت، دستمال و شیشه پاک کن را برداشت.
اصلا هر چه میکشید از همان زبان تند و تیزش بود!
دست در جیب لباسش کرد و هندزفری گره خورده را بیرون آورد.

عادت داشت حتما موقع کار، آهنگ گوش بدهد.
روی یکی از آهنگ هایی که به تازگی دانلود کرده بود، پلی کرد.

تمام لیست آهنگ هایش شاد بود و در حین کار سرش را با ریتم آهنگ، تکان تکان میداد.

صدا را تا انتها زیاد کرد و مشغول تمیزکاری شد.
در حال و هوای خودش سیر میکرد و همان خواننده، زمزمه میکرد.
-تکون بده… بدنو تکون بده… تکون بده.

پیشنهاد نودهشتیا

دانلود داستان مرآت سحر نودهشتیا

دانلود رمان پلیس های شیطون پسر های معروف نودهشتیا

این مطلب از دست ندهید!
دانلود رمان به چال گونه های تو PDF از صفورا اندیشمند
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: بی هیچ دردان
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده: سامان شکیبا
  • برچسب ها:
https://98iiia.ir/?p=1459
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب
  • ،،،،،
    19 فوریه 2022 | 06:17

    سامان خان با این ک اولین باره میبینم یه پسر رمان مینویسه اما بازم بهت میگم موفق باشی و از خلاصه رمانت خوشم اومده و خواننده رو کنجکاو میکنه اسمی هم ک انتخاب کردی خوب بود.
    امیدوارم پیشرفت کنی

  • Paradise
    8 مارس 2022 | 14:10

    این رمان واقعا عالیه… واقعا رمان خاص و زیبایی هست.

  • ساتی
    16 مارس 2022 | 20:20

    رمان بی هیچ دردان‌ رمان محشر و بی نقصی هست که آدم واقعا از خوندن اون لذت میبره
    قلمتان مانا

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

<> DMCA.com Protection Status
درباره سایت
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
آخرین نظرات
  • عطیه اولیایییسلام بسیار رمان مهیج و قشنگی بود با وجود اینکه اینهمه رمان خوندم ولی این واقعا م...
  • aysalسلام خوب هستید؟ خواستم بپرسم جلد دوم اومده یا نه چون من پیداش نکردم. و اینکه واق...
  • aysalسلام خوب هستید؟ ببخشید خواستم بپرسم که جلد دوم اومده یا نه چون من پیداش نکردم....
  • Maryسلام چرا فصل 2 نداره لطفاً بزار دیگه...
  • adminاحتمالا مشکل از اینترنتتون هست با شماره 09904677308 داخل تلگرام ارتباط بگیرید بر...
  • تیناسلام هزینه رو پرداخت کردم ولی میگه دسترسی به این سایت امکان پذیر نیست...
  • adminیکم صیور باش عزیزدلم وی پی ان وصل نمیشد شما علاوه بر تلگرام ایتا و واتساپ بنده ت...
  • زهراسلام من دیروز به خانم اکبریان پیام دادم که رمان رو می خوام بخرم بعد پیام دادند ک...
  • adminسلام با شماره 09904677308 داخل تلگرام ارتباط بگیرید...
  • صحراسلام من رمان رو خریدم ولی فایلی دریافت نکردم سایت خراب یا باز نمیشه؟؟!یعنی چیی؟؟...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.