دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان

قالب و افزونه وردپرس

5/5 - (5 امتیاز)
the-black-court-novel

دانلود رمان محکمه سیاه

نام رمان: محکمه سیاه
نام نویسنده: مهدیه داودی
ژانر: پلیسی، معمایی، عاشقانه
تعداد صفحه: ۲۳۰

دانلود رمان پلیسی محکمه سیاه از مهدیه داوودی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان
خلاصه:
دستانی که به خون آلوده شده، زندگیمان به سیاهی می‌زند. دادگاهی که حکم خواهد داد برای تو برای من، شاید بهتر می‌شد اگر ما خطابمان می‌کردند اما فرصتی برایش باقی نمانده. تو بگو چگونه مارا محکوم می‌کنند به گناهی نکرده و کتمان می‌کنند اشتباهات و گناهانشان را…

پیشنهاد ما:

دانلود رمان مافیای بندر به صورت pdf از K.A

بخشی از کتاب:
لیوان با پس زده شدن دستم از میان انگشتانم خارج شده و با شدت بر زمین کوفته شد، دست‌های هانا بر روی گوش‌هایش نشست و شروع به فریاد کشیدن کرد، چهره‌اش رو به سرخی می‌رفت و موهایش در میان انگشتانش چنگ می‌شد.
نگران به سمت درب چرخیدم تا نیلا را چک کنم اما جای خالی‌اش و صدای قدم‌هایی که با دو پله هارا بالا می‌رفت خیالم را کمی آسوده کرد.
قدم بلندی به سمت هانا برداشتم و سعی در جدا کردن دستانش داشتم اما، محکم‌تر موهایش را می‌کشید و هنوز فریادش ادامه داشت. گویا به نهایت جنون رسیده بود.
دستم بدون اراده من بالا رفته و بر روی گونه‌هایش فرود آمد. چهره‌ی سرخ شده‌اش بیش از قبل سرخ شد و با زانو بر روی زمین افتاد. فوراً کنارش نشستم و او را به آغوش کشیدم. دستانم را دورش حلقه کردم و زمزمه‌هایم آرام از دهانم خارج شد:
– معذرت می‌خوام عزیزم، من رو ببخش. داشتی دخترمون رو می‌ترسوندی مجبور بودم ساکتت کنم، من رو ببخش.
دستم را بر روی موهایش کشیدم و به خدمه‌ای که برای جمع کردن تکه‌های شکسته لیوان آمده بودند اشاره کردم تا جلوتر نیایند.
می‌دانستم در این مواقع علاقه‌ای نداشت شخص غریبه‌ای به او نزدیک شود. در آغوشم جمع شد و دستان لرزانش را به آغوش کشید. لیوانی که بر روی میز نشست نگاهم را بالا کشید، زن مسنی که سرپرست خدمه‌ها بود لبخندی زد و با دقت از میان تکه شیشه‌ها مسیر آمده را بازگشت.
قرص را از روی میز چنگ زدم و لیوان را برداشتم، آرام قرص را میان لب‌هایش گذاشتم و آب را به خوردش دادم.
آرام زمزمه کردم:
– کاش همیشه آروم بودی، آروم اما شاد، کاش می‌شد برگردیم به گذشته و من نزارم هیچ بلایی سرت بیاد.
به چهره‌ی غرق در خواب هانا چشم دوختم و آرام از روی تخت بر خواستم، قرص‌ها کار خود را کرده بود و او را به خوابی آرام کشیده بود.
حال نوبت فرشته‌ی کوچکی بود که چند اتفاق انورتر خودش را حبس کرده بود و مطمئن بودم اگر به دنبالش نروم تمام شب را به انتظار خواهد نشست.
چند تقه آرام به درب اتاقش وارد کردم و به انتظار ایستادم، هیچ صدایی از اتاق خارج نشد و انگشتانم به آرامی بر روی دستگیره در نشست.
درب را گشودم و نگاهم را به اتاق خالی دوختم، تخت سفید و مرتبی که در سمت راست خودنمایی می‌کرد نشان می‌داد که او به تختش پناه نبرده بود. قدم اول را در اتاق گذاشتم و درب را پشت سرم بستم. نگاهم به نقاشی‌هایی که توسط پونزهای رنگی به درب چسبیده بود افتاد و درد را تا اعماق وجود احساس کردم. نیلا من و مادرش را در شهر بازی کنار تاب و سرسره‌های رنگی نقاشی کرده بود در حالی که هر سه ما لبخند بر لب داشتیم.
او ما را نقاشی کرده بود در حالی که همیشه با راننده به شهر بازی می‌رفت.
دستانم را مشت کردم و نگاهم را در اتاق چرخاندم، میز تحریر کوچکش پر شده بود از ورقه‌های رنگی که بر روی هر یک نقشی خودنمایی می‌کرد.
صدای هق- هق‌های آرامی توجهم را جلب کرد و من را به سمت خود کشید. نگاهم بر روی کمد نشست و آرام کنار آن جای گرفتم.
چشمانم را بستم و درب را گشودم. نگاهم به فرشته‌ی کوچکی افتاد که سرش را بر روی زانوانش نهاده بود و دستانش را دورش حلقه کرده بود.

این مطلب از دست ندهید!
دانلود رمان امید به صورت pdf از taktom
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: محکمه سیاه
  • ژانر: پلیسی، معمایی، عاشقانه
  • نویسنده: مهدیه داوودی
  • ویراستار: تیم نودهشتیا
  • طراح کاور: Nasim.m
  • تعداد صفحات: 230
  • منبع تایپ: انجمن نودهشتیا
لینک های دانلود
  • برچسب ها:
https://98iiia.ir/?p=2921
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب
  • Gemma
    18 سپتامبر 2022 | 07:20

    برادر منهدم بالاخره اومد!😍 این رمان فوق العاده‌ست به شدت بهتون پیشنهاد می‌کنم:))

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

<> DMCA.com Protection Status
درباره سایت
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
آخرین نظرات
  • adminاحتمالا مشکل از اینترنتتون هست با شماره 09904677308 داخل تلگرام ارتباط بگیرید بر...
  • تیناسلام هزینه رو پرداخت کردم ولی میگه دسترسی به این سایت امکان پذیر نیست...
  • adminیکم صیور باش عزیزدلم وی پی ان وصل نمیشد شما علاوه بر تلگرام ایتا و واتساپ بنده ت...
  • زهراسلام من دیروز به خانم اکبریان پیام دادم که رمان رو می خوام بخرم بعد پیام دادند ک...
  • adminسلام با شماره 09904677308 داخل تلگرام ارتباط بگیرید...
  • صحراسلام من رمان رو خریدم ولی فایلی دریافت نکردم سایت خراب یا باز نمیشه؟؟!یعنی چیی؟؟...
  • دانلود رمان سرخی لب های یار,رمان سرخی لب های یار,سرخی لب های یار رمان,سرخی لب های یار[…] دانلود رمان رئیس همه مجنون تو به صورت pdf از محیا داوودی […]...
  • ناشناسشوگر ددی بود بدم اومد بشنید اوج خوشبختی ، یا دلمو برگردون رو بخونید...
  • مهشیدخیلی رمانه عالیه مخصوصا وقتی تو رمان طالعه دریا ادامش بود دیکه اینجور رمانا کمه...
  • Mariبسیار بسیار قلم قوی دارید...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.