دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان

قالب و افزونه وردپرس

4/5 - (5 امتیاز)
دانلود رمان سفر به دیار عشق نودهشتیا

دانلود رمان سفر به دیار عشق نودهشتیا

نام رمان: سفر به دیار عشق

نویسنده: arameeshgh20

ژانر: عاشقانه، پلیسی، معمایی

خلاصه:

۴ ساله همه ازش متنفرن… پدر،مادر، برادر،حتی همه ی فامیل با نگاه های پر از نفرت دلش رو بدرد میارن… فقط و فقط به جرم بیگناهی،بیگناهی که تو دادگاه همه گناهکاره… تا اینکه بالاخره بعد از چهار سال غریبه ای رو میبینه که از هر آشنایی براش آشناتره یا شاید هم آشنایی که از هر غریبه ای براش غریبه تره… خودش هم نمیدونه ولی این میشه نقطه ی آغاز دوباره ای برای داستان زندگی اون…پایان خوش

بخشی از دانلود رمان سفر به دیار عشق:

سنگینی نگاه سیاوش رو روی خودم احساس میکنم اما ترجیح میدم نگاش نکنم

سیاوش: شرمنده ام ترنم

هیچکس هیچی نمیگه… من هم هیچی نمیگم.. سکوت رو به هر چیزی ترجیح میدم

ناخودآگاه توجهم به حرفای چند تا زنی که روی میز کناری ما نشستن جلب میشه… سیاوش و مهران پشتشون به اوناست ولی من و طاهر و سروش تسلط کاملی به میز کناری داریم… اونایی که من در معرض دیدشون هستم چپ چپ نگام میکنند… تا نگاه من رو روی خودش میبینند با چشم غره و اخم روشون رو از من میگیرن… قیافه هاشون برام آشنا نیست… فکر میکنم از خونواده ی داماد باشن

یکی از زنها میگه: خجالت هم نمیکشه… معلومه این کارست

لبخند تلخی رو لبم میاد

یکی دیگه از زنها در جوابش میگه: هیس… آرومتر میشنوه

مستقیما به میز کناری زل میزنم و نگاشون میکنم ولی اونا حواسشون به من نیست.. دارن میوه میخورن و از من بد میگن

یکی دیگه شون که پشتش به منه میگه: بذار بشنوه… شاید خجالت بکشه تو این جور جشنای خونوادگی با هزار تا پسر وارد مجلس نشه

سروش با ملایمت فشار آرومی به دستم میاره و میگه: ترنم

جوابش رو نمیدم…

یکی از زنای کم سن و سالتر میگه: ای بابا تمومش کنید… شاید اصلا این طور که ما فکر میکنیم نباشه

زن اولی: چی میگی واسه خودت الناز… تو مراسم نامزدی بهروز خودم از فامیلاشون شنیدم

سروش: ترنم خواهش میکنم بهشون فکر نکن… مهم اینه که همه ی ما میدونیم که تو بیگناهی

پوزخندی میزنم

زن دیگه ای در جواب میگه:راست میگه .. من هم با همین دو تا چشمام دیدم که هیچکدوم از خونوادش آم حسابش نمیکردن

طاهر و مهران و سیاوش تازه متوجه ی ماجرا میشن و نگاه من رو دنبال میکنند

زن کم سن و سال: واقعا؟…آخه مردم زیاد حرف میزنن؟

زن اولی: دلت خوشه ها. تا نباشد چیزی مردم نگویند چیزها… میگن به برادر شوهرش چشم داشته شوهرش طلاقش داده

اخمای سیاوش توی هم میره

زن کم سن و سال: مگه ازدواج هم کرده بود؟

زن اولی: آره بابا.. مطلقه هستش

پوزخندم پررنگ تر میشه

این مطلب از دست ندهید!
دانلود رمان پارمین به صورت pdf از آذرمیدخت
  • اشتراک گذاری
لینک های دانلود
  • برچسب ها:
https://98iiia.ir/?p=3560
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب
  • زهره خراسانی
    8 ژانویه 2025 | 06:07

    سلام من هزینه رمان پرداخت کردم ولی صفحه دانلود برام باز نمیکنه

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

<> DMCA.com Protection Status
درباره سایت
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
آخرین نظرات
  • صنمعزیزم میشه رمان رو اگه داری برام بفرستی؟...
  • ماهسلام لطفا جلد دومش رو هم بنویسید...
  • رزسلام وقتتون بخیر این رمان تموم شده فایلشون قرار نمیدید؟؟...
  • محبوبچرا توی لیبل سایت میزنین رایگان در صورتی که پولی هست...
  • محدثهدمت گرم عالی بود 👏🏻👏🏻...
  • هانیهسلام رمانتون خیلی قشنگ بود و واقعا ارزش داشت وقت بذاری بخونی فقط جلد دوم اومده؟...
  • زهره خراسانیسلام من هزینه رمان پرداخت کردم ولی صفحه دانلود برام باز نمیکنه...
  • آمنهسلام من پول واریز کردم اما فایل دانلود نشد...
  • نیایشمن نزدیک 8 بار این رمان و تمام رمان های مرجان فریدی رو خوندم و واقعا انقدر خوش ق...
  • مافاجدمش گرم که پرچم رمانای گاندویی رو برده بالا... ولورینم ک می خواد به زودی چاپ کنه...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.