دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان
Rate this post
دانلود رمان رایحه ی محراب از لیلی سلطانی

دانلود رمان رایحه ی محراب از لیلی سلطانی

دانلود رمان رایحه ی محراب از لیلی سلطانی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : ۵۲۴۹

خلاصه رمان رایحه ی محراب:

مثل تمام روزهای گرم و آفتابی تیر ماہ، بانوی آسمان روی سر حیاط سایه انداخته بود. چشم به عقب گرداندم و خوب اطراف را دید زدم! خبری از مامان فهیمه و ریحانه نبود اما برای اطمینان خاطر، پاورچین پاورچین بدون دمپایی روی موزاییک های داغ قدم برمی‌داشتم. از ترس این که نکند یکهو حاج بابا هوس کند وسط ظهر به خانه جلوس کند، روسری حریرم را مرتب کردم. هر چند موهای بافته شدہ ام روی کمر افتادہ بود! زبان دور لب هایم گرداندم، تنم تب داشت و گلویم عطش! احساس می‌کردم قرار است بزرگترین خبط دنیا را مرتکب شوم!

قسمتی از داستان رایحه ی محراب:

با یادآوری نام محراب در ذهنم انگشت اشاره ام را به سمت ریحانه گرفتم و گفتم: وای به حالت اگه بخوای امروز با اون پسره دل و قلوه بدیو حرص منو در بیاری! ریحانه با چشمانی از حدقه بیرون زده پرسید: کدوم پسره؟ پوزخند زدم: داداش محرابت! و محراب را کشیدم! ریحانه پقی زد زیر خنده. اگه

یه روز بفهمم محراب بیچاره به تو چه هیزم تری فروخته شاهکار کردم. داداشم به این ماهی میان کلامش دوییدم و صورتم را جمع کردم: اه اه! تو رو خدا حالمو به هم نزن! والا از پنج شیش سالگیم که یادمه این موجود ماه نبود! فقط نچسب بود! الانم همون شکلیه. ریحانه ابرو بالا انداخت:

خوبه فقط دوسال ازت کوچیکترم محراب از بچگیش آقا بود! شانه ای بالا انداختم: باشه تو راس میگی! مبارک عمو باقر و خاله ماه گل باشه، تو چرا انقد سنگش رو به سینه می‌زنی؟! پشت چشمی برایم نازک کرد و با طنازی جواب داد: چون همیشه مثِ یه برادر هوامو داره! بیخیال ادامه‌ی بحث شدم،

از زمانی که دست راست و چپم را شناخته بودم آب من و محراب توی یک جوی نمی‌رفت. کاری به کار هم نداشتیم ولی اگر هم پرمان به پر هم می‌گرفت کولاک می‌کردیم و حسابی از خجالت هم در می‌آمدیم! از خانه خارج شدیم و مقابل درب خانه‌ی عمو باقر ایستادیم. نگاهم را به در چوبی بزرگ دوختم …

این مطلب از دست ندهید!
دانلود رمان باران عشق و غرور با فرمت پی دی اف به صورت رایگان
  • اشتراک گذاری
  • برچسب ها:
https://98iiia.ir/?p=3838
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
آخرین نظرات
  • adminسلام هروقت اومد قرار میدیم روی سایت...
  • دریافصل دوم رو از کجا باید تهیه کنیم؟...
  • minsooمن کتابشو دارم ماله مادر بزرگم بود همیشه تو ویترینش بود . بعد امسال داد بهم گفت...
  • Hanaجلد دوم رو از پیج نویسنده میتونید بخونید...
  • nrgsسلام فاطمه جان ممنون از قلم خوبت واقعاً لذت بردم از داستان قشنگت و بسیار متأثر ش...
  • آواخوندم و لذت بردم...
  • ناشناسبه نظرم خیلی قشنگ بود مثل آریل و اریک عروسی در کشتی باز هم مثل آریل و اریک لباس...
  • امیرجلد دومش کی میاد...
  • adminسلام قرار گرفت...
  • میناعالی و بی نظیر...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.