دانلود رمان من مهربانم از افسون امینیان pdf ، اندروید، لینک مستقیم رایگان
:: خلاصه
«من مهربانم» قصهی دختری به نام مهربان است. دختری که در آستانهی ۲۷ سالگی، شکست تلخی را که منجر به شکستن غرورش میشود، تجربه میکند.
مهربان با تمام کشوقوسهای روزگار سعی میکند باری دیگر زندگی را از سر بگیرد و آهنگی خوش از بودنش بنوازد. در یک کارخانه مشغول به کار میشود و قصهی زندگیاش دقیقاً از همین نقطه آغاز میشود.
از محل کارش، کارخانهی تولید رب گوجهفرنگی روشن، تا خانهشان چیزی حدود یک ساعت و ربع فاصله داشت.
البته اگر ترافیک مثل اژدهایی چندسر به جان اتوبان کرج نمیافتاد، زودتر هم میرسید و این را بعد از سه روز که از
شروع کارش میگذشت، متوجه شد.
سرویس کارخانه، یک مینیبـوس یادگار دههی هفتاد بود که کارش از معاینه فنی هم گذشته بود.
از همان مینیبـوسهای قوطی کبریتی خسته که پتپت میکرد و دود باال میآورد و صندلیهای کهنهاش زار
میزد؛ ولی همچنان قاچاقی در خیابانها، البهالی ماشینها میچرخید و گاهی هم الیی میکشید.
رانندهاش هم آقای طوطی، شوهر یکی از کارگرهای کارخانه بود. مردی شصتوچندساله که جانش به این ابوطیاره
که آن را یاقوت صدا میزد، بند بود.
آقای طوطی عالقهی عجیبی هم به آهنگهای کوچهبازاری و به قول خودش کامیونی داشت و گل سرسبد
آهنگهایش »نیر بیا دردم را دوا کن« خوانندهی قدیمی کوچهبازاری بود و آن را طوطیوار میخواند و خیلی ریز و
زیرپوستی گردنش را به اطراف قر میداد. زیرچشمی به همسرش نیرهخانم که کنار دستش روی صندلی شاگرد
مینشست، نگاه میکرد و همراه آهنگ بشکنهای ریز میزد و میخواند:
– »نیر نیر دیگه بسه بیا این بار وفا کن
نیر یا جونم رو بستون یا دردم دوا کن
تلفن میکنم جواب نمیدی
کسی رو مثل من عذاب نمیدی«
اصالً هم تابلو نبود که آهنگ انتخابیاش رنگ و بوی پاچهخواری میدهد. آخرین مسافر این ابوطیارهی پردود و
پرصدا، او بود که از ماشین پیاده میشد و آقای طوطی دقیقاً مینیبـوس عزیز وگرامیاش را روبهروی
روزنامهفروشی آقاحجت نگه میداشت. نگاهش را در آینهی ایستاده وسط شیشه میدوخت و تابی هم به سیبلهای
دانه درشتش میداد و با صدایی بلند میگفت:
– دخترم بهسالمت.
از مینیبـوس که پیاده میشد، ۱۲۹ قدم تا خانهشان فاصله داشت. از کنار بستنیفروشی اکبرمشتی میگذشت و با
حسرت به آن خوشمزههای چاقکننده نگاه میکرد. گاهی هم چشمانش را میدزدید تا دهانش آب نیفتد.
سلام به نویسندهی عزیز!
عالی بود. هر چقدر از زیبایی این رمان بگم کمه. همه چیز عالی و متفاوت!
خلاصهای زیبا و بسیار متفاوت!
سیر رمان عالی پیش میرفت و خواننده از خوندنش خسته نمیشد.
همیشه موفق باشی!
یه خلاصه خوب و جذب کننده،به عنوان شروع خوب بود. و بهتر از همه اینه که در تمام صحنههای رمانت سعی کردی اسم رمان و اسم شخصیت اصلی رو به رخ بکشی و این خیلی خوب بود. موفق باشی
افسون جانم رمانت داستان جالبی داشت و من خیلی از خوندنش لذت بردم دلم خیلی برای مهربان میسوخت
رمانت کامل بود داستان زندگی مهربا کشش زیادی داشت و ادم رو حذب میکرد
به بازدید کننده ها پیشنهاد میکنم این رمان رو بخونن
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
سلام به نویسندهی عزیز!
عالی بود. هر چقدر از زیبایی این رمان بگم کمه. همه چیز عالی و متفاوت!
خلاصهای زیبا و بسیار متفاوت!
سیر رمان عالی پیش میرفت و خواننده از خوندنش خسته نمیشد.
همیشه موفق باشی!
تویی که داری این نظر رو میخونی، بهت پیشنهاد میکنم حتما بخونیش رمان رو، چون ممکنه دیگه رمان به این قشنگی پیدا نکنی😭❤
خوبه که اسم خود شخصیت رو روی رمانت گذاشتی ولی اگه چیز دیگه میذاشتی جذابیت بیشتری داشت.
ولی افسون جون خلاصه خوب و مفیدی داشت و خواننده روجذب می کنه
یه خلاصه خوب و جذب کننده،به عنوان شروع خوب بود. و بهتر از همه اینه که در تمام صحنههای رمانت سعی کردی اسم رمان و اسم شخصیت اصلی رو به رخ بکشی و این خیلی خوب بود. موفق باشی
رملن قشنگیه و خیلی من دوسش داشتم پیشنهاد میکنم بخونیدش
افسون جانم رمانت داستان جالبی داشت و من خیلی از خوندنش لذت بردم دلم خیلی برای مهربان میسوخت
رمانت کامل بود داستان زندگی مهربا کشش زیادی داشت و ادم رو حذب میکرد
به بازدید کننده ها پیشنهاد میکنم این رمان رو بخونن
سلام
با اینکه اسم رمانت ساده بود ولی محتوای جذابی داشت.
موفق باشی عزیزم
قشنگ بود