دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان

قالب و افزونه وردپرس

4.1/5 - (20 امتیاز)
https://98iiia.ir/?p=3011&preview=true

دانلود رمان حاکم شامگاه

نام رمان: حاکم شامگاه
نام نویسنده: مهدیه داودی
ژانر: تخیلی، عاشقانه
تعداد صفحه: ۳۰۵

دانلود رمان تخیلی حاکم شامگاه از مهدیه داوودی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان
خلاصه:
به عقب نگاه می‌کنم و به گذشته لبخند می‌زنم، با تمام بدی‌هایش اما کفه خوبی‌ها گویا سنگین‌تر است، تو نیز در سمت خوبی‌ها نشسته‌ای و لبخند می‌زنی، درست جوری که من را به آینده امیدوار می‌کند. امیدی واهی که هیچ در پی ندارد جز جنگیدن‌های من برای تو، یا این‌گونه بگویم جنگیدن ما برای یک‌دیگر.
شما تا زمانی که نفهمید چه چیزی در سایه‌های شب پنهان است، نمی‌توانید شب بیدار بمانید.

پیشنهاد ما:

دانلود رمان امید به صورت pdf از taktom

بخشی از کتاب:
«کیان»
نگاهم را از آیینه به ماشین پشت سری دوختم، بچه‌ها به دنبالم می‌آمدند. هنوز هوا کاملاً تاریک نشده بود و نمی‌توانستیم بی‌خیال این تکه آهن‌ها به دل شب بزنیم. عصبی پوفی کشیدم و نگاهم را به ماشین حمل اجساد دوختم. مطمئن بودم کاسه‌ای زیر نیم کاسه بود اما نمی‌توانستم وارد عمل شوم، باید قبل از هر چیزی از همه چیز مطمئن می‌شدم. نگاهم را به سه ماشینی که افرادم در آن‌ها بودند دوختم و کمی سرعتم را بالا بردم. در پایگاه بودیم که تعدادی از افراد حرکات مشکوک خون‌آشام‌های سیاه را گزارش داده بودند. هر روز به تعداد این عوضی‌ها افزوده می‌شد، اما ما باز هم نیروی کافی برای مقابله با آن‌ها را نداشتیم. چند ساعتی از آخرین باری که بر بدنم خون رسانده بودم می‌گذشت و آرام- آرام چشمانم سرخ می‌شد، عصبی شدن از دست این موجودات هم دست کمی نداشت. با پیچیدن ماشین به سمت یک جاده فرعی فوراً سرعتم را پایین آوردم، مطمئن بودم هیچ سرد خانه یا بیمارستانی در این اطراف نبود پس، حدث و گمان‌هایم همگی درست بود. با بر صدا در آمدن تلفن همراهم آیکون سبز رنگ را کشیدم و تماس را بر روی اسپیکر گذاشتم:
– چی‌شده سیامک؟
صدای جدی سیامک در گوشم پیچید:
– رئیس ما می‌ریم دنبال ماشین، بچه‌های دیگه از دو تا خیابون بعدی میان که در صورت نیاز راهش رو ببندن. حرفش را تأیید کردم و به دنبال ماشینی که سیامک راننده آن بود در کوچه پیچیدم. معلوم بود آن‌ها رابطی با انسان‌ها داشتند که در روز آن، ها را جابه‌جا می‌کرد، در غیر این‌صورت توانایی خروج از مخفی‌گاهشان را نداشتند. پایم را بر روی پدال گاز فشردم و از کنار سیامک رد شدم. گویا متوجه شده بود که به دنبالشان هستیم، سرعتش را بالا برده بود و با تمام توانش سعی در فرار داشت. اخم لحظه‌ای از چهره‌ام جدا نمی‌شد و دستانم را محکم بر دور فرمان پیچیده بودم. منتظر پیچیدن ماشین‌های باقی افراد در راهش بودم اما خبری از هیچ یک از آن‌ها نبود. این تعقیب و گریز، باید همین‌جا خاتمه می‌یافت.
نگاهم را به بیرون دوختم و چشم ریز کردم، آسمان هنوز هم تیره نبود و کاملاً قابل مشاهده بود. اما چه می‌شد کرد که نباید در روز خودمان را نشان می‌دادم و این تنها یکی از صدها قانون من بود؟ دست مشت شده‌ام را بر روی فرمان کوبیدم، نمی‌توانستم این‌گونه و از پشت سر او را گیر بی‌اندازم و ماشین را به کنارش رساندم و نگاهم را به راننده دوختم. لباس مشکی رنگی بر تن داشت و مانند سارقین نقابی بر چهره‌اش کشیده بود. دستانش با لرزه بر روی فرمان نشسته بود و این تازه کار بودنش را فریاد می‌زد. پوزخندی زدم و فرمان را به سمت او کج کردم‌. ماشین‌ها با صدای بلندی با یک‌دیگر برخورد کردند اما فوراً اختیار را در دست گرفته و دوباره ماشین را هدایت کرد. باید او را متوقف می‌کردم، به هر قیمتی که بود. با پیچش ناگهانی ماشین افراد درست مقابلم پایم را بر روی ترمز گذاشتم. هر دو ماشین با شدت بالایی با یک‌دیگر برخورد کردند اما ضربه‌ای که از پشت سر بر ماشین وارد شد شوک بیشتری را به من وارد کرد.

این مطلب از دست ندهید!
دانلود رمان دورگه‌ی نامیرا1(معامله) به صورت pdf از سکوت
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: حاکم شامگاه
  • ژانر: تخیلی، عاشقانه
  • نویسنده: مهدیه داوودی
  • ویراستار: تیم نودهشتیا
  • طراح کاور: Nikita
  • تعداد صفحات: 305
  • منبع تایپ: انجمن نودهشتیا
لینک های دانلود
  • برچسب ها:
https://98iiia.ir/?p=3011
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

<> DMCA.com Protection Status
درباره سایت
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
آخرین نظرات
  • adminاحتمالا مشکل از اینترنتتون هست با شماره 09904677308 داخل تلگرام ارتباط بگیرید بر...
  • تیناسلام هزینه رو پرداخت کردم ولی میگه دسترسی به این سایت امکان پذیر نیست...
  • adminیکم صیور باش عزیزدلم وی پی ان وصل نمیشد شما علاوه بر تلگرام ایتا و واتساپ بنده ت...
  • زهراسلام من دیروز به خانم اکبریان پیام دادم که رمان رو می خوام بخرم بعد پیام دادند ک...
  • adminسلام با شماره 09904677308 داخل تلگرام ارتباط بگیرید...
  • صحراسلام من رمان رو خریدم ولی فایلی دریافت نکردم سایت خراب یا باز نمیشه؟؟!یعنی چیی؟؟...
  • دانلود رمان سرخی لب های یار,رمان سرخی لب های یار,سرخی لب های یار رمان,سرخی لب های یار[…] دانلود رمان رئیس همه مجنون تو به صورت pdf از محیا داوودی […]...
  • ناشناسشوگر ددی بود بدم اومد بشنید اوج خوشبختی ، یا دلمو برگردون رو بخونید...
  • مهشیدخیلی رمانه عالیه مخصوصا وقتی تو رمان طالعه دریا ادامش بود دیکه اینجور رمانا کمه...
  • Mariبسیار بسیار قلم قوی دارید...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.