دانلود رمان گرگم به هوا با فرمت PDF
دانلود رمان خطوط موازی با فرمت پی دی اف
دانلود رمان خطوط موازی با فرمت پی دی اف
نام رمان: خطوط موازی
نام نویسنده: F.M
ژانر: جنایی، تراژدی، اجتماعی، عاشقانه
تعداد صفحه: ۵۳۴
دانلود رمان اجتماعی عاشقانه به قلم F.m دانلود با لینک مستقیم
خلاصه:
جانان دختری پانزده ساله است که در اون سن و سالی
که داره کار میکنه و خرج مادر مریضش رو میده پدرش و
برادرش اونا رو ول کردن، سرنوشت با جانان ما بازیهای چه
غمگین عجیب چه زیبا و شادی رقم میزنه یک رمان جدید و
جالبه بخونید
دانلود رمان فونتریا به قلم ایراندخت به صورت رایگان
دانلود رمان فونتریا به قلم ایراندخت به صورت رایگان
دانلود رمان استیصال
همه چیز بوی خون به خود گرفته بود. عطر گندیدهی قتل پس از سالها در مشام حوا بیدار شده و انگشت اتهام، سایهی عشق را خط میزد. همه چیز برایش گنگ بود، او دیوانه نبود؛ مطمئن بود که حقیقت را تنها خود میداند و بر او انگ دیوانگی چسباندهاند! میخواستند او را مجنون جلوه دهند تا از گناه خود بکاهند، اما چه کسی میدانست واقعیت چیست؟
سخن نویسنده: اگر از پایان غیر منتظره رمان شوکه شدید، حتما برای بار دوم رمان رو مطالعه تا ابهاماتتون رفع بشه.
دانلود رمان طنین افتاده در ثمین
ماجرای دختر جسور جنگلی به نام طنین که بویی از تمدن و تکنولوژی امروزی نبرده، شیطنت و خراب کاری هایش او را به شهر میکشاند.
او که تا کنون به تنهایی با عقاید عجیب و غریب مادربزرگش بزرگ شده، حالا مجبور است با عادات عجیب تر شهری ها، پدر و خواهر دوقلویش کنار بیاید.
یاد گرفتن رسوم شهری و تلاش برای عادی به نظر ها رسیدن کم بدبختی داشت، که پدر برای یادگرفتن اصول و هدفمند کردن زندگی اش او را در بالا و پایین هیجان انگیز زندگی خواهرش ثمین انداخت…
خیالش هم ذهن را به خنده وا میدارد، دختر ساده و روستایی که بخواهد نقش دختر پر افاده ی شهر زده را بازی کند، چه شود…؟ اصلا شدنی است؟!
مثال طنین در شهر، مثال جرقه ایست در انبار باروت.
دانلود رمان طنین افتاده در ثمین برای کامپیوتر و اندروید
دانلود رمان از پیش باخته به صورت رایگان
دانلود رمان گردنبند ماه
دانلود رمان جهان من به صورت رایگان
دانلود رمان بارش آفتاب از نسترن اکبریان بصورت PDF رایگان
انسان بودن چیست؟ نفس کشیدن میان دیار تنگیِ نفس چه سودی دارد؟
دخترکی که میان گودال اجبار غرق شده و سودای آزادی در سرش میپروراند، چگونه قدم کج نکند و مسیر را طبق راستیِ اجبارهایش گز کند؟
آفتابی که تنها طلوعش بارش و غروبش اشک است، دستش را به دامان کدام احد بیاندازد که از سیاهی چشمانی کور، نجاتش دهد.
دخترکی که غروب میکند و باز هم تن به اجبار میدهد، سر گشته در پس جبر و دار زندگی دست به کارهایی میزند که…