رمان غمگین خلاصه: تمام دلباختگیها از او شروع شد. روزهایم به شب بدل گشت و من در سیاهی این عشق، گم شدم. از آن روز که مرا از عاشقیهایت خط زدی، هیچ محبتی بر جانم نمینشیند. تفکر اینکه همخانهای بیش نیستم، مرا از درون فرو میریزد و با هر بار دیدن تو، این تکهها خوبهخود بههم پیوند میخورند. اما… اما آخرش که چه؟!
تمایلی به شنیدن حرفهایم ندارد و انتظار بیهوده است برای شکاندن سکوت لعنتیاش! پشت میکند به کلافگی نگاهم و محکم، بااقتدار و پرغرور قدم بر میدارد. روزهای زیادی منتظر ماندم تا دوباره تبدیل شوم به همان زنِ مورد علاقهاش، در چشمانم لبخند بزند و مهر به قلبم هدیه کند. تمام مِهرش را. ولی اشتباه میکردم، او هر لحظه بیشتر فاصله میگرفت! و من خوب میدانم که برایش تبدیل به یک همخانهی اجباری شدهام. دو سال پیش گفت دیگر عاشقم نیست و بر سر حرفش ماند! از آن علاقه اثری نماند! انگار که قلبش را از سینه بیرون کشید، مقابل پاهایم روی زمین انداخت و پا روی نبض آن گذشت. دقیق یادم است لحظهبهلحظهی کابوسی که در بیداری برایم رقم خورد را. بیخیال پرسه در تاریکی افکارم میشوم، برمیخیزم و پشت سرش به اتاقخوابمان میروم. دلخوش به همین انتخاب از جانب او هر لحظه آرزو میکنم همیشه خانه باشد و خانه باشم. جای خوابش را از من فقط یک هفته جدا کرد و بعد از آن ترجیح داد اتاقمان یکی بماند، دلیلش بدون شک مشکل من است.من هم برای خود خیالبافی میکنم در هر لحظه که قطعاً او نمیتواند مرا کاملاً از زندگیاش خط بزند.
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.