نام داستان:روزگار عمارت ما نام نویسنده:پ.جلالی ژانر:طنز ،اجتماعی
دانلود داستان روزگار عمارت ما از پ.جلالی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان خلاصه:داستان برمی گرده حدود ۱۰۰سال پیش. اون موقع هایی که هنوز مردم با اسب و قاطر این ور اون ور می رفتن وخبری از زنگی متجددانه الان نبود. البته این داستان مربوط به تک پسر خانواده ای است، به نسبت ثروتمند وتحصیل کرده .پسر داستان ما وارسته از دنیا و به قول خودش عارف مسلک است. مقصود این داستان مذمت دنیا گرایی وکوتاه بینی است.
بخشی از کتاب: باران می آید. بوی خوش نم باران ؛ میان گل های اقاقیا باغچه مان ، فضای حیاط را پرکرده است.
راستش ؛ من از بوییدن خاک نم زده باغچه، سیر نمی شوم. آنقدر در حیاط می مانم ؛ تا تیغه ی طلایی آفتاب ، رطوبت را از جان خاک بیرون بکشد.
آنگاه است که مادر از ایوان خاک خورده ونم زده به من که روی سنگ فرش حیاط نشسته ام ، اشاره می کند که بیا تو.
سری تکان می دهم که یعنی می آیم.پرده را می کشد و به داخل می رود.
باید بروم ، اما مگر می شود؟! باران اوج احساس من است. به نوعی تجلی باطن پرتلاطم من است.
من شور جوانی را از باران آموخته ام . به سمت عمارت راه می افتم. همه جا را سکوت فرا گرفت است .خوب طبیعی است. سرظهر است وباران هم آمده .
همه در خانه هایشان چپیده اند تا یک جمعه زمستانی را بی سروصدا به پایان ببرند. تا شنبه را پر هیاهو آغاز کنند. اما نمی دانند ، غوغای باران اوج آرامشش و سکوت محض است.
عزیزم خیلی خوشم اومده از رمانت ومخصوصا خلاصه داستانت خوشممیاد از این مدا داستان ها، بنظرم جذاب و پر بینده هستن،
امیدوارم که خود رمان هم به قشنگی اولش باشه گلم.
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
واقعا قلمت فوق العاده هست و باعث میشه هی بخوام رمان رو بخونم، موفق باشی👌😍
عزیزم خیلی خوشم اومده از رمانت ومخصوصا خلاصه داستانت خوشممیاد از این مدا داستان ها، بنظرم جذاب و پر بینده هستن،
امیدوارم که خود رمان هم به قشنگی اولش باشه گلم.