ErrorException Message: Argument 2 passed to WP_Translation_Controller::load_file() must be of the type string, null given, called in /home/iiiair/public_html/wp-includes/l10n.php on line 838
https://98iiia.ir/wp-content/plugins/dmca-badge/libraries/sidecar/classes/دانلود رمان پنهان شده به صورت pdf از sevilam - دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان
دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان

قالب و افزونه وردپرس

4.1/5 - (13 امتیاز)
https://98iiia.ir/?p=3102&preview=true

دانلود رمان پنهان شده

نام رمان: پنهان شده
نام نویسنده: Sevilam
ژانر: تخیلی، معمایی، عاشقانه، تریلر
تعداد صفحه: ۹۱

دانلود رمان تخیلی پنهان شده از sevilam به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان
خلاصه:
دختری از تبار تنهایی از جنس وحشت از جنسِ قُدرت که از خودش یک شخص مجهول می‌سازد تا انتقام بگیرد. انتقام روزهایِ سختی که حقش نبود؛ اما حقش دونستن؛ ولی انتقام از کی؟ از چی؟ چرا از خود یک شخصِ مجهول می‌سازه؟

پیشنهاد ما:

دانلود رمان هرگز به صورت pdf از ملیکا ملازاده

بخشی از کتاب:
طبقِ معمول دوباره مشغولِ نواختن پیانو بودم. همیشه موقعِ نواختن، آرامش خاصی وجودم رو پُر می‌کرد؛ ولی این آرامِش هم، آرامشِ قبل از طوفانِ! دست‌هایم به طوره خاصی رو بندهایِ این وسیله زیبا به رقص درمی‌اومد. هم‌چنان گذشته من در هر بیتِ آوازه‌هام، بیشتر جلویِ چشم‌هام خودنمایی می‌کرد و روحِ‌پاکم که به دستِ خودم آلوده شده بود رو آزار می‌داد؛ آزاری از جنسِ جنون از جنسِ زَخم، مغزم همیشه این موقع‌ها بازیش می‌گرفت و ازمن طلبِ بازی می‌کرد؛ من رو بازی می‌داد بازی که هروقت ازش بیرون می‌اومدم زخم‌هام رو عمیق و پُررنگ‌‌تر می‌ساخت. این فوبیایِ لعنتی هم امونم رو بریده بود. آره، این فوبیایِ من بود؛ فوبیایی که سازنده‌اش مغزمِ و برعکس من اون حاکمهِ من میشه؛ این عذاب، از عذاب هزارین طلِسم بدتره! مغزه من درونِ گذشتش قفل بود و تنها کلید این قفلِ نفرین شده که هر لحظه هاله‌هایِ سیاهش من رو درونِ خود جذب می‌کنه انتقامِ! منم تشنه‌ی این انتقامم؛ پس هرجور شده این کلید که باعث محو شدن سیاهی مغزم می‌شد رو می‌خواستم به دست بگیرم و همچنان قلمِ خونی‌ام را تا بتونم این ربات‌هایِ هیولا‌نما را هدایت کنم و حبسِ ابد به قفل این بازی بزنم و محکومشان کنم؛ پس به مغزم اجازه‌ی شنا کردن درگذشتش را می‌دم.
فلش بک به گذشته (از زبانِ شخصِ مجهول)
داشتم از دستشون فرار می‌کردم که نقشم رو اجرا کنم؛ پس راهم رو به سمتِ قبیله‌ای که درون قلبِ جنگلِ نفرین شده بود کج کردم. خودم هم یکی از اشخاصِ این قبیله بودم، پس نیازی نبود زیادی فکر کنم. خودم رو هراسون به اتاقِ پرایب رسوندم و به شکمش که بخاطر جنینش که درونِ شکمش رشد می‌کرد، نگاه کردم و چشم‌هایم را بستم. تا شیش ماهه بعد تو جلده این جنین به دنیا چشم باز کنم، دوباره متولد بشم بی‌شک این‌کار هم جاودانم می‌کرد، هم من رو از دستِ این‌ها نجات می‌داد؛ پس طلسم روح رو انجام دادم و آخرین نگاهم رو به چهره مادره جنین انداختم و روحم رو درونش انتقال دادم.
چند ماهِ بعد
با نقشه‌ای که چند ماه قبل ساخته بودم متولد شده بودم؛ حالا همه من رو مُردِ می‌دونستند و من راحت بودم. می‌تونستم از این به بعد راحت‌تر نقشه انتقامم رو پیش ببرم. توی این جنگل و قبیله همه ازمن می‌ترسند؛ چون جادوگرِ قبیله ادعا دارد که من هویت‌هایِ پنهانی دارم و همه رو موردِ عذاب قرار میدم. وقتی من به دنیا چشم باز کردم مادره جنین همون به اصطلاح کسی که الان همه مادرم می‌نامیدنش مُردِ بود و چشم‌هایِ من یکی از نشانه‌هایِ این بود که خطرناکم! چه‌خوب، این کارم رو راحت‌تر می‌ساخت. چند شب و روزه همه رو ترسناک کرده بودم بازی‌هایِ شبانم و که نگم سکته می‌زنین؛ خلاصه بعد از چند روزی که گذشت پیرترین زنِ قبیله من رو در دورترین جایِ جنگل گذاشت و با ترس از اونجا دور شد رفت، اون با اومدن مَردِ مرموز سمتم همزمان شد. هوف، یکی می‌رفت یکی می‌اومد، این چه وضعشه! اومد سمتم و من رو بغل گرفت و از محوطه جنگ بیرون اومد من رو توی یه ماشین گذاشت، خودش‌هم پشت رُل نشست. عجیب بود، هر کاری می‌کردم چیزی نمی‌شد، این مرد مرموز بود؛ اما نه به اندازیِ مرموز بودنِ من! اون باعث شد من ده سال پیشش بمونم و بابا صداش بزنم. فکر می‌کرد من یک بچه یتیمم؛ تاحالا حقیقت رو بهش نگفتم.

این مطلب از دست ندهید!
دانلود رمان حجاب چشم هایم از اسماعیل شیرازی با لینک مستقیم PDF
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: پنهان شده
  • ژانر: تخیلی، معمایی، عاشقانه، تریلر
  • نویسنده: Sevilam
  • ویراستار: تیم نودهشتیا
  • طراح کاور: Ed.b
  • تعداد صفحات: 91
  • منبع تایپ: انجمن نودهشتیا
لینک های دانلود
  • برچسب ها:
https://98iiia.ir/?p=3102
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب
  • samyar
    4 ژانویه 2023 | 09:17

    من کل سایت‌ها رو دنبال رمانش گشتم جذاب و روان نوشته شده در واقعه، بنده کل کتاب و رمان‌ها نوشته شده از ایشون رو می‌پسندم قلمشون مانا.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

<> DMCA.com Protection Status
درباره سایت
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
آخرین نظرات
  • زهرااین رمان یکی از بهترین رمان هایی بود خوندم هیچ جا شبیهش پیدا نمیشه...
  • راحلهسلام.فصل دوم کی اماده میشه؟داستان قشنگیه...
  • یارایکی به من بگه لینک دانلود کدوم گوریه؟...
  • آلمارمان جذابیه منتظرش بودم...
  • الیبهترین رمانی بود که خوندم لطفا سریعتر فصل دومشو بزارید...
  • رهاخیلی عالی...
  • مریماسم جلد دومش چیه؟...
  • lvdlعالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ترین رمانی بود که خ...
  • دلیبعد از اینهمه وقت رمان خوندن تازه فهمیدم قلم خوووب یعنی چی فک کنم سخت ترین کار پ...
  • ALBAهنوز نخوندم ولی به نظرم خوبه :)...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.