دانلود رمان باغ آلبالو از هاله نژاد صاحبیبه صورت pdf،اندروید لینک مستقیم رایگان
خلاصه:
همهچیز از یک اجبار آغاز میشود. از یک قرار بیست ساله. عهد نانوشتهای که سالها پیش بین دو برادر گذاشته شده، زندگی داراب و آذین را بهم گره میزند. اما… گرهای با طناب پوسیده!
برشی از رمان:
با وجود آن که از دیدن آذین، آن هم پشت در غافلگیر شده بود، اما به روی خودش نیاورد و در سلام گفتن پیش قدم شد. با صدای داراب، آب دهانش را قورت داد و کوتاه زمزمه کرد:
– سلام. حالت خوبه؟
سینی چای را از دست آذین گرفت و همزمان جواب داد:
– اوهوم.
توقع داشت بعد از دیدن بی حوصلگیهایش برود، اما برعکس…
نگران نگاهش کرد و گفت:
– خوب نیستی… چیزی شده؟
سینی را روی میز عسلی گذاشت و به سمتش چرخید. دستهایش را داخل جیب شلوارش فرو برد و با نگاهی که سرد بودنش، کاملا هویدا بود، جواب داد:
– خوبم!
سردی کلام و رفتارهای داراب، بیش از حد شوکهاش کرده بود. هیچگاه با او این چنین رفتار نمیکرد. داراب همواره بهترین رفیق و پشتیباناش بود.
همواره… از همان کودکی تا به الان! در بدترین شرایط و بی حوصلهترین شرایط هم که بود، باز هم برایش وقت میگذاشت. اما حالا…
داراب خشک و سرد رو به رویش، ذرهای شباهت به داراب گذشته نداشت. مِن مِن کنان نگاه ناباوری به داراب انداخت و زمزمه کرد.
– من… کاری کردم که… ناراحت شدی؟ نکنه چون، دیر اومدم از باغ….
امروز بمب باروت بود و آذین زمان بدی را برای گفتگو انتخاب کرده بود. پوزخندی زد و بی رحمانه جواب داد:
– تو چی فکر کردی آذین؟ چرا باید به خاطر تو ناراحت بشم؟ چی هستی غیر از یه دخترعمو که رفت و آمدت برام مهم باشه؟ به من چه که کی میری باغ و کی برمیگردی؟
بی توجه به نگاه اشکآلود و مبهوت آذین، دستی بین موهایش کشید و نفسش را به بیرون فوت کرد.
خودش هم میدانست که زیادهروی کرده است اما حوصله کوتاه آمدن هم نداشت.
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
خیلی موضوعش جالب بود