دانلود رمان زهرآگین برای کامپیوتر و اندروید

دانلود رمان زهرآگین برای کامپیوتر و اندروید

رمان طنز

خلاصه: پروا دختری پروشگاهی و تنها که از راه نواختن پیانو در کافه و رستوران خرج زندگیش را در می آورد روزی به مردی مرموز و قدرتمند برخورد می کند که زندگیش را دگرگون می سازد…

پیشنهاد ما

رمان پلیس به اضافه ی عشق | اتنا سرلک کاربر انجمن نودهشتیا

سونات مَهتآب | هستی غفوری کاربر انجمن نودهشتیا

برشی از متن رمان

برای چند دقيقه از این دنیا فاصله گرفتم.
انگار فقط با این آهنگ اون دختر قلبم رو از بدنم بیرون کشید و توی دست هاش گرفت.
نوایی که فقط از دست های لاغر و نحیف مادرم بر میومد حالا توسط دختری که مثل یه گنجینه رو به روم نشسته بود نواخته می شد و این برای من یک معجزه بود!
از اون روز اون دختر شد بت و من هرروز به اون کافه و رستوران می رفتم تا عبادتش کنم!
حالا دوماه گذشته و دختر خارق العاده ی من دست رد به سینه م میزنه و نمی دونه من از پس زده شدن متنفرم.
ماشین رو رو به روی خونه ش پارک کرد.
نگاهی به پنجره ی اتاقش انداختم، برق ها روشن بود معلوم بود که هنوز نخوابیده.
شاید می خواست به خوندن کتابش برسه هیچوقت به خودش وقت استراحت نمی داد.
پرده ی اتاق کمی تکون خورد و بعد از چند لحظه دوباره سرجاش برگشت.
می دونست من این جام، مگه چند نفر توی همچین محله ای با چنین ماشینی رفت و آمد می کردن؟
خیالش راحت بود که نگهبان بهمون اجازه ی ورود نمیده.
لبخند کمرنگی روی لبم نشست، دخترک ساده ی من.
_نگهبانی رو حل کن، به ارکام خبر بده یه کار مهم برام پیش اومده، امشب تنها معالمه کنه.
چشمی گفت و از ماشین پیاده شد.
نگاهی به ساعتم انداختم باید تا کی منتظر می موندم تا خوابش ببره.
دقیقه به دقیقه ی این لحظه ها برای من پول ساز بودن و من ترجیح می دادم در حالی بگذرونمشون که زیر پنجره ی خونه ی اون منتظرم تا بخوابه.
از کی پاشا راسطار به این روز افتاده بود!

پیشنهاد نودهشتیا

دانلود رمان فیلتر قرمز نودهشتیا

دانلود رمان تب نودهشتیا

توجه داشته باشید این رمان در حال تایپ می باشد میتونید از اینجا رمان بخونید کلیک کنید