دانلود رمان اجتماعی مرتاض عشق از نسترن رضوانی (نلیا) به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان
خلاصه: دختری زیبا رو و دانشجو که درگیر یک مثلث عشقی عجیب است و خود دلبسته یکی از آنها؛ اما دست زمانه و غیرت مردانهی آن یکی راس مثلث زندگیاش را عوض میکند و در شب نامزدیاش با عشق چندین سالهاش بالیی به سرش میاید که مجبور به گذشت از معشوقش میشود، چون…
تحمل نگاههای مشتاق و عاشقانهاش رو نداشتم. سرم رو پایین انداختم و رو تنها مبل خالی که کنار محمد هم بود نشستم.
لبخند دسته جمعی روی صورتشون حسابی کفریم کرده بود.
بابا: خورشید بابا پاشو برو کمک مامانت!
از پیشنهاد بابا استقبال کردم و سریع از جام بلند شدم.
زندایی: علی آقا اجازه میدادید ما هم دو دقیقه عروسمون رو ببینیم.
بابا: خورشید که بارها جوابش رو داده، چه اصراریه بخواییم بهش اجبار کنیم تا تو معذورات قرار بگیره؟
صدای پچ- پچ حرفهاشون با صدای دستورهای مامانم ترکیب شد و من هم بعد از کلی حرص خوردن بالاخره خورده فرمایشهای مامانم رو انجام دادم و با خستگی روی صندلی اپن نشستم.
– مامان میشه دقیقا بگی کدوم کار رو از قبل انجام دادی؟ کمرم شکست.
– اوف از دست تو، دو دقیقه کار میکنی، یک ساعت غر میزنی.
– خب مادر من خستهام؛ از صبح کلاس بودم. بعدش هم که اومدم نگفتی کاری کنم، گذاشتی الان، پشت هم کار بهم میگی.
– پاشو برو بشین بیرون ور دل بابات! همون بابات لوست کرده طاقت نداری دو دقیقه دست به سیاه سفید بزنی؛ نوبرش رو آوردن!
با ناراحتی از بیدرکی مامانم بیرون رفتم و تا خواستم کنار بابا بشینم زندایی از جاش بلند شد.
– خورشید جان میتونم چند لحظه خصوصی باهات حرف بزنم؟
میدونستم حرفش چیه؛ حتما باز میخواست درباره محمد حرف بزنه و هرچی به جز مثبت از من شنید، قهر و آشتی راه بندازه.
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.