دانلود رمان تب تند پیراهنت برای کامپیوتر و اندروید
دانلود رمان تب تند پیراهنت برای کامپیوتر و اندروید
دانلود رمان عاشقانه PDF
خلاصه: همسرش را به خاک بخشید. او که نبخشید؛ این خاک لعنتی حریص بود و حسود؛ تاب دیدن خوشحالیشان را نداشت. او ماند با دخترکی که دنیایش شد! پس او را هستی نامید.
یادگار عشقش را به دندان کشید و در برابر چنگال زدن گرگها مقاومت نشان داد. آخر یکجا که به بنبست خورد، خداوند دستی بر سرش کشید و قصهای جدید برایش رقم زد. او عاشقی کردن را خوب بلد بود…
برشی از رمان:
ابرو درهم کشیدم و در را باز کردم.
_سلام آقای هاشمی…اتفاقی افتاده دم صبحی؟
لبخند روی لبش مشمئز کننده بود.لب های کبودش که تکان خورد از همان فاصله هم بوی بد دهانش به مشامم رسید.
_والا چی بگم خانم هدایت جان.
مرگ و خانم هدایت جان.درد بی درمان و خانم هدایت جان. یک جوری هم غلیظ و کشدار “جان” بیخ ریشم میبست که دلم می خواست این کلمه را کلا دیگر نشنوم…از هیچ کس.
این دست دست کردنش در حرف زدن نگرانم کرد.
_چی شده خب؟مشکلی پیش اومده؟من که اجاره این ماه و سر موعد پرداخت کردم.
_عرضم به خدمتتون خانم جان، این عیال بنده خون منو کرده تو شیشه که الا و بلا این خونه رو دودستی تقدیمش کنم.
کلماتش مثل پتک به سرم کوبیده می شدند و نگاهم ماتش مانده بود.
قبل از اینکه تن سنگین شده ام در برابرش سقوط کند، لبه ی در را چنگ زدم.
مردک حراف یک لحظه هم ساکت نمی شد بلکه درست و حسابی بفهمم چه خاکی به سرم شده است.
_خانم جان به مولا تهدیدم کرده حرفشم یه کلومه میگه میذاره میره خونه آقا ننه ش..قسم حصرت عباس خورده منو با این شیش تا بچه قدونیم قد ول میکنه میره.خونه رو میخواد اجاره بده به داداش تازه دومادش.والا بخدا من شرمنده شومام.به ارواح خاک آقام اگه دست خودم بود اینجا رو دو دستی تقدیمت می کردم.
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.