از گوشه ی چشم، نگاهی به سورنا که روی مبل لم داده بود، انداختم.
دایی جواب داد: _امشب قراره برای آمین خواستگار بیاد.
سورنا پوزخندی زد و کانال و عوض کرد.
_عه! چه عجب! پس بالاخره قراره از شر این مزاحم خلاص بشیم.
پارچه ی کت، با حرص تو مشتم فشرده شد و دایی با غیظ پچ زد: _سورن! این چه حرفیه!
_مگه دروغ میگم؟ بالاخره باید از این خونه بره یا نه؟ البته اگه شانس ما، هیچکس نمیاد بگیرتش.
_دیگه نمی خوام حتی یه کلمه بشنوم! آمین تا هر وقت دلش بخواد می تونه اینجا بمونه…فهمیدی؟
سورنا با حرص کنترل و روی میز پرتاب کرد و از روی مبل بلند شد.
به طرف در خروجی قدم برداشت و در یک چشم بهم زدن از خونه بیرون رفت.
دایی کلافه پوفی کشید و رو به من گفت: _ببخشید عزیزم…بابت حرفای سورن من شرمندم.
لبخند تصنعی زدم.
_اشکالی نداره…پنج سال که به این حرفاش عادت کردم.
با مهربونی دستش و روی شونم نهاد.
_ببین آمین جان! تو مختاری تا برای آیندت خودت تصمیم بگیری…اگه من امشب این خواستگار رو دعوت کردم فقط به این خاطر که پسره موقعیت خیلی خوبی داره…هم سالم و هم دستش به دهنش می رسه…ولی بازم تصمیم نهایی رو به عهده خودت میذارم.
چیزی نگفتم که ادامه داد: _تو برام مثل دخترمی…هر کاری می کنم تا خوشبخت بشی.
با قدر دانی بهش چشم دوختم.
_ممنون…نمی دونم اگه شما رو نداشتم باید چیکار می کردم!
برای اینکه یاد گذشته ها و مرگ مادرم نیوفتم، دستم رو به آرومی فشرد و حرف و عوض کرد.
_خب تا تو بری برای امشب آماده بشی، منم میرم و میوه و شیرینی می خرم…باید حسابی آبروداری کنیم!
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
خیلی خوب بود پنج ستااااره
دوسش داشتم خوب بود
چرا لینک دانلود نیست که رمان رو دانلود کنم؟
لطفا لینکش برای دانلود بزارید ممنونم
خلاصت کوتاه بود ولی کنجکاو کننده خوب بود ولی اگه کمی ادامش میدادی بهتر بود، اما بازم میگم خوب بود و انتخاب اسم هم قشنگ بود انشالله ک موفق باشی
رمان خوبی بود میتونست قشنگ تر هم باشه ولی درکل خسته نباشی عزیزم(؛
این رمان قشنگ بود و دوسش داشتم.. واقعا رمان زیبایی بود خسته نباشی نویسنده عزیز
خلاصه کمی کوتاه بود، اما در کل رمان خوبی بود
موفق باشی نویسنده عزیز رمان تاژ