دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان

قالب و افزونه وردپرس

3/5 - (2 امتیاز)

دانلود رمان پرتره برای کامپیوتر و اندروید

دانلود رمان پرتره برای کامپیوتر و اندروید

دانلود رمان پرتره برای کامپیوتر و اندروید

رمان ترسناک

خلاصه:دختری بنام سوزانِ که برای موفق شدنش در صنعت عکاسی، دست به دامن مدلی به نام برنا می شه! برنایی که غرور و تکبرش در مقابل غرور سوزان قرار می گیره و وضعیتشون در هم گره می خوره.  آیا سوزان می تونه برنا رو مدلش کنه یا نه؟!…

پیشنهاد ما

کتاب صوتی اُ منفی| روشنا اسماعیل زاده کاربر نودهشتیا

مجموعه کتاب صوتی هزار و یک شب | کار گروهی گویندگان نودهشتیا

برشی از متن رمان

لب کج کرد:
ـ من اگه حریف تو مي‌شدم خیلی خوب مي‌شد!
مهرانا چشمک¬زنان گفت:
ـ نمی¬شی جانم! تلاش نکن!
کیک را به دهانش مي‌فرستاد که نور همه جا را روشن کرد. از طرف دیگر صدای کرکننده‌ي موسیقی هم به صفر رسید تا نفس عمیق سوزان با راحتی تمام کشیده شود.
ـ دمت گرم واقعا! حال اومدم!
مهرانا لبخندی به رضایت آنی سوزان زد و با انداختن پا روی پایش، بادی به غبغبش داد و گفت:
ـ مي‌بینی که با رضایت از این در زِهوار در رفته بیرون مي‌برمت. فقط صبر کن!
سوزان چرخی به گردنش داد:
ـ ببینیم و تعریف کنیم!
نرگس با کاغذ و خودکاری در دست برگشت و کنار آن دو نشست. اسامی را با چشم و لب زدنی آنی رد کرد و صدایش را بالا برد:
ـ اولین نفر بیاد!
سوزان شربت و کیک را کنار گذاشت تا با فراغ خیال به مدل‌ها دقیق شود.
فردی لاغر اندام اما خوش‌تيپ که تی¬شرتی جذاب بر تن داشت از پشت چندین دیواری که با‌ ام‌دی‌اف درست کرده بودند بیرون آمد، اما نتوانست نظر سوزان را جلب کند.
نرگس گفت:
– نفر دوم!
اين‌بار پسر درشتي بود که ذوق سوزان را کور کرد. لب‌‌هايش را به هم فشرد و با گذاشتن دست‌‌هايش پشت صندلی مهرانا گفت:
ـ نچ!
انگشت‌هاي کشیده‌اش را بالا برد و آمرانه گفت:
ـ بعدی!
نفر سوم فردی بلند قامت با هیکلی متناسب بود که عینک کائوچوئی‌اش، سوزان را به دیشب و برخوردش با آن جنتلمن برد. نفسی در سینه کشید و خواست بگوید بایست که پشیمان شد.
حرف دلش را به زبان آورد:
ـ راه رفتنت اصلا مثل یه مدل نیست. نه، لطفاً نفر بعدي!
نفر چهارم وارد شد.
سوزان مشغول بررسی چهره‌هاي قبل بود که با دیدن عکسی آشنا روی تی‌شرت مدل حاضر در صحنه، زبانش بند آمد.
با اشاره‌ي دست او را به سمت خود فراخواند و گفت:
ـ بیا اين‌جا!
پسر با قدم‌هاي تند و چابک خود را روبه¬روی سوزان رساند و با شوق زیادی گفت:
ـ قبول شدم؟!
سوزان بي‌آنکه چهره‌اش را رصد کند، گفت:
ـ اینی که روی تی¬شرتته کیه؟!
مهرانا با شناخت شخص در عکس، با حالی که کم از حال سوزان نداشت، او را صدا زد:
ـ سوزان؟!
سوزان دستش را بالا برد و بار دیگر از پسر پرسید:
ـ این مرد رو مي‌شناسي؟!
پسر سری به نشانه‌ي “نه” تکان داد که نرگسِ ساکت به حرف آمد:
ـ من مي‌شناسم! یعنی مي‌دونم صاحب مارکه. چون کنار عکسش، چاپ برندشه.
سوزان ابرویش را بالا انداخت:
ـ مي‌شه اسم مارکشو بگید؟ همین برای من کافیه!
نرگس از جا بلند شد و در حالی که به سمت پسر مي‌رفت، گفت:
ـ بِِ داشت. ولی یادم نیست دقیق چی بود. بهزاد، بهداد… صبر کنید…
مهرانا آرنج به پهلوی سوزان زد:
ـ نمي‌ذارم!
سوزان لب‌‌هايش را با زبان ‌تر کرد:
ـ تو فقط خوشحال باش که داری با رضایت منو از این در زهوار در رفته می¬بری بیرون!
نرگس گفت:
– برنا! برند برنا!
سر مهرانا و سوزان به سمت نرگس برگشت و هر دو با هم، چشم در چشم هم گفتند:
ـ برنا؟!
***
شرکت برنا مثل خورشید در میان شرکت‌هاي دیگر مي‌درخشید.
سه طبقه‌ي چشم¬نواز که هر کدام مخصوص کاری تعبیه شده بود، ساختمان را تشکیل مي‌داد. در هر طبقه کارگر و خیاط‌هايي مشغول کار و سپس تحویل به عمده¬فروشی و خرده¬فروشی‌ها بودند. البته بماند که به خارج از کشور هم صادرات مي‌کردند.
برنا با تلاش بسیار بالاخره توانست با تأخیر اندک خود را به شرکت برساند.
صاف ایستاد و مثل همیشه با نهایت قدرت و اطمینانی که در قدم و نگاهش ریخته شده بود به سمت دستگاه اعلام حضور رفت. بعد از زدن انگشت، فوری خودش را به اتاق رئیس رساند.
اتاق بزرگ و جاداری که دو میز روبه¬روی هم و بقیه‌ي فضا را بیشتر مبل و میز‌هايي که دایره چیده شده بودند، تشکیل مي‌داد.
کتش را درآورد و با آمادگی راه سالن جلسه را پیش گرفت. فقط او و باراد بودند که بدون اجازه از منشی و هماهنگی با او وارد سالن جلسه مي‌شدند.

پیشنهاد نودهشتیا

دانلود رمان آبرویم را پس بده نودهشتیا

دانلود داستان ناصواب نودهشتیا

این مطلب از دست ندهید!
دانلود رمان من میتوانم به صورت pdf از sara&zeynab
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: پرتره
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده: فاطمه اشکو
  • برچسب ها:
https://98iiia.ir/?p=1555
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب
  • Z
    3 آگوست 2021 | 08:01

    خسته نباشید محشر بود

  • هاجر
    8 سپتامبر 2021 | 13:10

    سلام و خسته نباشید.
    پیشنهادش میکنم

  • هاجر
    8 سپتامبر 2021 | 13:11

    سلام و خسته نباشید.
    معرکست

  • رهام
    13 فوریه 2022 | 14:01

    سلام خسته‌نباشید.
    خیلی خیلی خیلی عالی، اصلا از همون بدو تولد انسان‌ها بحث و جدل بین دوتا آدم مغرور خیلی هیجان انگیز و خاص بوده، این رمان هم که عالی، کامل ترکونده، یعنی وقتی شروع کردم به خوندن رمان هیجان‌زده بودم که خوب الان بحث این دونفر چی می‌شه؟! کدوم برنده می‌شن؟! اصلا این وسط عشق و عاشقی هم هست یانه؟! اما دیدم نویسنده عزیز فاطمه اشکو چه سوپرایز‌های خفنی قایم کرده تو رمان. عالی، پیشنهاد می‌کنم بخونیدش.

  • بیتا
    17 فوریه 2022 | 05:28

    فاطمه جان من همیشه عادت دارم ک اول اسم رمان و بعد خلاصه اون رمانو رو بخونم و بنظرم هم اسم قشنگ و مفهومی داشت و هم خلاصش به اندازه و جذاب بود.

  • Saba
    19 فوریه 2022 | 13:00

    از اسم رمانش معلوم‌ میشه ک رمان خیلی خفنیه.
    بابا دستخوش

  • Paradise
    6 مارس 2022 | 14:53

    روشنا جان رمانت حرف نداره… واقعا جذاب بود و خوندنی.. من که لذت بردم از خوندش.. قلمت مانا عزیزم

  • ساتی
    16 مارس 2022 | 11:06

    رمان پرتره رمان خیلی خوبی هستش و باید بگم تونستید خلاصه رو خیلی خوب بنویسید و خلاصه اطلاعات خوبی به آدم میده. در هر حال موفق باشید دوست عزیز

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

<> DMCA.com Protection Status
درباره سایت
نودهشتیا در سال 89 شروع به کار کرده نودهشتیا همیشه در تلاش بوده بهترین رمان هارو برای شما تقدیم کند برای حمایت از نودهشتیا تو گوگل با سرچ دانلود رمان وارد نودهشتیا شوید.
آخرین نظرات
  • زهراسلام چطوری بتونم رمان رو بخونم...
  • یاسمنسلام میشه اسم فصل دومش رو بگین...
  • محمد شیرازیلازم به ذکراست کلماتی که در خلاصه رمان در این جا غلط نوشته شده اند ارتباطی به نو...
  • عطیه اولیایییسلام بسیار رمان مهیج و قشنگی بود با وجود اینکه اینهمه رمان خوندم ولی این واقعا م...
  • aysalسلام خوب هستید؟ خواستم بپرسم جلد دوم اومده یا نه چون من پیداش نکردم. و اینکه واق...
  • aysalسلام خوب هستید؟ ببخشید خواستم بپرسم که جلد دوم اومده یا نه چون من پیداش نکردم....
  • Maryسلام چرا فصل 2 نداره لطفاً بزار دیگه...
  • adminاحتمالا مشکل از اینترنتتون هست با شماره 09904677308 داخل تلگرام ارتباط بگیرید بر...
  • تیناسلام هزینه رو پرداخت کردم ولی میگه دسترسی به این سایت امکان پذیر نیست...
  • adminیکم صیور باش عزیزدلم وی پی ان وصل نمیشد شما علاوه بر تلگرام ایتا و واتساپ بنده ت...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود pdf رمان | نودهشتیا مرجع بیش از 10000 رمان رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.